برای توضیح بیشتر بهتره اول نظرتون رو به هنرنمایی یک آشنا جلب کنم :)
اول این که اون کاسه استیل که توش خیارشور هست توی عکس دوم رو خودتون فتوشاپ کنید ، فوتوشاپ ما خرابه خخخ
وقتی دوستان عزیز تشریف آوردن برای شما ، اولین جمله ای که گفته شد ، "شام همینه!" ، خوب معملومه که خیلی خجالت زده شدیم ، والا خارجیا همین هم زیاده براشون ، خوب چرا به حجمش نگاه می کنید به کاری که دریافت می کنید چشم بدوزید، هرچند فایده نداره ، اینجا حجم مهم تره ! ، پس بهتون توصیه می کنم خارجی بازی در نیارید از خودتون که نخواید اخرش خجالت زده باشید ، والا اینجا ایرانه ، و قرمه سبزی بهترین انتخابه ، شک نکنید.
این کیف جغدی رو توی شب کریسمس دیدم ، دیونه شدم ، نخریدم ! ، حالا هی حسرت میخورم چرا نخریدم ؟! چرا واقعا ، انگیزم چی بود، من که اینقدر خوشم اومده بود ، یعنی دیدن بابانوئل مهم تر بود ؟
بعد از پرواز گوشی قبلی و سفر به چین ، از چین یک گوشی HTC One M8 خریداری کردم ، از دیر باز گوشی های HTC واقعا گوشی های خوبی بودند و البته هستند ، مساله ای که وجود داشت این بود که نسخه اندرویدش ورژن 5 بود که خود شرکت نسخه 6 رو برای آپدید آماده کرده ،ما هم که عاشق به روز بودن زدیم و گوشی رو آپدیتش کردیم !
بعد از به روز رسانی ، یه سری مشکلات به وجود اومد ، اول این که دوربین سه بعدی یا عمق سنجش از کار افتاد و دوم این که NFC هم کانکت نمیشه ، خوب سعی کردم با دانگرید به ورژن 5 ، ببینم مشکل نرم افزاری هست یا نه ، که خوب ، مشخص شد مشکل نرم افزاری نیست ، با کمی جستجو متوجه شدم این مشکل از کار افتادن دوربین سه بعدی ، شایع هست و احتمالا قابل رفع ، همونطور که در عکس زیر مشخص هست ؛ به دلیل یک پارچه بودن بدنه ، هیچ پیچی وجود نداره و برای باز کردن اون باید از قسمت LCD وارد بشید که این یکی رو واقعا ابزار لازمش رو ندارم که بخوام انجام بدم و در ضمن ریسکشم بالاست چون ممکنه LCD بشکنه.
برای همین منظور عازم مغازه گردی شدیم ، تا ببینم آیا کسی هست که توانایی تعمیر این گوشی رو داشته باشه یا نه ، نصف مغازه ها تا اسم HTC می اومد ، می ترسیدن و میگفتن دست نمی زنن نصف دیگه هم که کلا از ماجرا پرت بودن ، گوشی رو می گرفت و می گفت که این عکس میگیره که ، دوربینش سالمه ، حالا باید کلی توضیح میدادم که Due Camera چی هست ، به چه دردی میخوره ، خلاصه شده بود کلاس آموزشی ؛ NFC هم که میگفتن اصلا کاربرد نداره و به درد نمی خوره و....
در آخر به یک نتیجه حیاتی رسیدم ، این که اگر خودتون نمی تونید گوشیتون رو درست کنید ، تعمیرکارا هم نمی تونن ، اصلا نمی دونن گوشی چیه ، چطور کار میکنه ، فقط اونجا نشستن که به هر نحوی که فکرشو بکنید یا حتی فکرشم نکنید از شما پول بگیرن. پس به هیچ وجه گوشیتون رو تعمیر گاه نبرید ، چون پولتون رو خرج می کنید ، گوشیتون هم درست نمیشه ، من که جرات نکردم گوشیم رو برای تعمیر بذارم.
نکته دومی که باعث خندم شد ، اینه که کلی از نکات مثبت و قوت گوشی HTC One M8 در طراحی بدنه و جنسش هست ، شرکت HTC کلی مانور داده که 90 درصد بدنه از آلومینیوم هست که CNC شده و طراحیش به نحوی هست که لذت میبرید و خلاصه ، خیلی روش مانور داده ، اون موقع برداشتم گوشی رو گذاشتم تو یه Iface و با این کارم نصف مزیت های گوشی رو با خاک یکسان کردم ! ، برای همین Iface رو حذف خواهم کرد و از خود گوشی لذت میبرم . نهایتا قراره اینم پرواز کنه و خراب بشه ، اون موقع حداقل لذت بردم و نمیگم چه گوشی نویی بود که خراب شد :/
نکته جدی: انتظار نداشته باشید بعد از خواندن این نوشته ، لبخند رو لبتون باشه ، چون یه Harsh criticism هست.
برای شروع یک سوال می پرسم ، دو نفر همو می بینن ، یکی اسلحه داره و یکی بی اسلحه است ، ما میخوایم کسی کشته نشه ، به نظر شما منطقی اینه که به اون آدمی که اسلحه داره بگیم شلیک نکنه ، یا به اون یکی بگیم اگه گلوله بهش خورد نمیره ؟
اگر فکر می کنید که درست گذاره دوم جواب هست ، پس خودتون رو خسته نکنید ، نیازی نیست ادامه این پست رو بخونید ، چون کمکی بهتون نمی کنه !
خوب حالا اصل قضیه ، بر میگرده به صندلی داغ گذایی ، و جناب پنت هاوس کاهگلی ، لازم میبینم که دو نکنه رو خاطر نشان کنم ، صندلی داغ بعد از اون که از صدا و سیما پخش می شد ، توسط دوست خوبم جناب پلاک هفت توی بیان و در دایره دوستان ما اجرا شد ، حدود یک سال و اندی پیش ، وقتی که پست شما رو در انتقاد به رادیو بلاگی ها خوندم میخواستم این حرف رو بزنم ، ولی خوب نگفتم ، چون به نظرم فرقی نمی کنه ، انگیزه ما از ایجاد یه بازی بلاگی ، همبستگی و دور هم خوش بودن هست ، نه این که کام همدیگه رو تلخ کنیم ، اگر دارم اینقدر رک حرف میزنم درست به همین خاطره ، از کنایه خوشم نمی آد .
اگر یکی از شرکت کننده ها ، جواب نداد ، نبود ، بهتر نیست به جای حذف کامل ، لااقل حضورشون رو به عقب بندازیم ؟ تا این که بخوایم کلا حذفشون کنیم. شما الان اون کسی هستی که اسلحه در دست داری ، پس بهتره از سلاح درست استفاده کنیم ، به جای شلیک به هم ، با هم شلیک کنیم
بهتره اینجا که از هم یک مشت نوشته داریم ، فقط یک مشت فکر و نوشته داریم ، با هم مهربان تر باشیم. همین.
+ گرچه آب رفته باز آید به رود ماهی بیچاره اما مرده بود!
چند وقت میشد ، که احساس می کردم زیر فشار کاری و استرس ناشی از آن ، دوام نمی آورم ، گاهی به سرم میزد ، همه کارها رو ول کنم ، خیلی زود رنج و پرخاش گر شده بودم؛ تمام زندگی برام ختم میشد به کار و کار ؛ بی هیچ انگیزه ای !
احساس خستگی ، بی رمقی ، بی هدفی و گیجی خاصی که در خودم حس میکردم ، راندمانم رو به شدت کاهش داده بود و کم کم داشتم احساس بی خاصیتی میکردم ، یک سقوط وحشتناک به ناکجا آباد. میدونستم چیزی باید تغییر کنه ، چیزی حتما سرجاش نیست ، اما چی ؟ ، و کشف کردم دیوانگی ! ، یک دیوانگی کم داشتم ، هیجان ، خروج از روزمرگی ! و نجات خودم . اقدام ااولم از دسترس خارج کردن گوشی بود و خاموش کردنش ، بی نت ، تنها در دل اتفاقات.
اولین محرک قوی ، یعنی دنت ، اونم شکلاتیش ^_^
خوب ، به هر حال هرکسی به یه چیزی علاقه داره دیگه ، حالا من به دنت ، البته نه همیشه ، شاید بعد از 6 ماه داشتم دوباره دنت می خوردم :)) ، اونم نه یکی دوتا :/ ، ولی حالا خودمونیم ولی حس کردم خیلی آبکی تر شده ، 6 ماهه پیش یا قبل تر انگار خیلی غلیظ تر بود ، نمیدونم شاید اشتباه میکنم !
بعد از اون پیاده روی ، توی یه پارک ، بی کلاه و دستکش و پالتو ، تا از سرما یخ کنم ، ولی واقعا چقدر پاییز ها و زمستون ها پارک ها خلوت میشن ، البته خوش به حال من بود ، دیوونه بازیم گل کرد و تو اون سرما ، دلم بستنی خواست ، از نوع یخی ، شاه توت ، امروز باید روز من باشه :) ، جاتون خالی ، با وجود هوای سرد حسابی چسبید ، از نگاه مردم میشد فهمید که فکر میکنن ، دیونه شدم ، بذار هرچی دلشون میخواد فکر کنن ، امروز باید روز من باشه. موقع قدم زدن ، با یه کیوسک تبلیغاتی روبرو شدم که پوستر رو از روش کنده بودند و جای چسب مونده بود ، همون موقع هنرم گل کرد و حاصلش شد عکس زیر
البته میدونید که سردم بوده و نشد کاملش کنم ، عبا و دو تا پاش هم پیداست اگر دقت کنید تازه کلی هم عجله داره ، داره تند و تند قدم بر میداره ، البته میشد بهتر بشه ولی خوب سردی هوا و بی دستکش و پالتو بودن منم به قضیه اضافه کنید ، می بینید که کلی هم خوب کشیدم :)
بعد از حسابی پیاده روی توی پارک ؛ کم کم احساس سرما و سر درد بهم غلبه کرد و باعث شد که دلم بخواد یه غذایی بخورم ، که نتیجش رفتن به یه رستوران بود ، رستورانی که به خوبی میشد مدرنیته رو در مقابل سنت دید ، البته سنت پیروز شده بود :)
با این که میخواسته از تکتولوژی روز دنیا استفاده کنه و قیمت ها رو به صورت دیجیتالی به نمایش بذاره و احتمالا روز به روز آپدیت کنه ، ولی دست آخر کاغذ پرینت کرده و چسبانده روشون :/
در آخرم با یه حس خوب و گلودرد برگشتم خونه :))
شما ممکنه یادتون نیاد ، یه دوره زمونه ای ، کارت اینترنت هایی بود که تازه رایگان شبانه هم داشت ، آره دوره دیال آپ ها و صدای غیژ غیییژ مودم ، شب زنده داری از 1 تا 6 صبح با DAP که دانلود منیجر محبوبی بود ، لینک دانلود هایی که اگر بالای 10 مگابایت می بودند ، یعنی دست نیافتنی می شدند ، اینقدر اینترنت قطع و وصل میشد که اصلا نمی شد دانلودشون کنی . دوره زمونه ای که سرعت دانلود 15 کیلو بایت بر ثانیه یه رویای واقعی بود، دانلود یه ویدئو کلیپ 35 مگابایتی مثل فتح اورست می مونست و کاری واقعا تجملاتی.
مخصوصا ویدئویی که تو زمانه خودش یه اثر خاص به حساب می اومد :/ ویدئو محصول سال 2005 هست یعنی 11 سال پیش ویدئویی که شاید روزی دوبار نگاش میکردم و با دایال آپ دانلود شده. به صورتی اتفاقی تو یه هارد قدیمی که الان به عنوان پادری ازش استفاده میکنیم پیداش کردم.
+ البته الان این ویدئو رو با انکدر x.264 به حجم 8 مگابایت رسوندم که شما هم بتونید ببینیدش.
دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 13 ثانیه
دارم بر میگردم ، خوشحالم ، انگار که از جزیره ای وسط اقیانوس آرام نجات پیدا کرده باشم .
چقدر برای نوشته هایتان دلم تنگ است ، به زودی 20 ساعت دیگه میرسم ، میگن هوا برفی هست ، و چه خوش اقبالم.
+ وقتی تو فرودگاه میفهمید که هر کیلو اضافه بار 30 دلار خرج بر میداره ! جز دل کندن چه کار دیگه ای ازتون بر میاد ؟!
چند ویدئو خیلی کوتاه از اتفاقات این روز های چین :/
اول دستگیری یک آشنا (نفوذ غیر مجاز) و اسکورت توسط تیم امنیتی نمایشگاه
دریافت
مدت زمان: 11 ثانیه
رستورانی با میز متحرک ف هرچی خواستی برمیداری میخوری :) ما که هیچی نخوردیم
دریافت
مدت زمان: 8 ثانیه
نمایش آفریقایی در چین در مجموعه پنجره جهان (windows of world)
دریافت
مدت زمان: 50 ثانیه
شهر بازی ، داره بازی میکنه و پیانو میزنه فکر کنم آهنگ فریبرز لاچینی باشه ، :))
دریافت
مدت زمان: 41 ثانیه
بعد از گوانگژو به سمت شنژن ، حرکت کردیم ، که در نمایشگاه شرکت های دانش بنیان شرکت کنیم ، در گوانگژو ، فرصت زیادی برای پیدا کردن غذاهای چینی نداشتیم ، و مشتری ثابت مک دونالد بودیم ، هرچند هنوز هم هستیم خخخ ، ولی در یک گشت شبانه ، غذا فروشی های چینی رو در نوردیدیم ^_^ ، هنوز جرات نکردم از هیچ کدوم امتحان کنم ، ولی خیلی راغبم یکی رو تست کنم .
+ نظرات بدون تایید نمایش داده می شوند.
+ خیلی بوی نامطبوعی دارن این غذا ها :/
اپیزود دوم - شنژن غذای چینی
الان این پست داره از آینده می آد ، یعنی چهار ساعت بعد خخخ ، احساس مسافر زمان رو دارم ، الان اینجا ساعت 5.30 بعد از ظهر هست ! احتمالا اونجا باید ساعت 1 بعد از ظهر باشه ؛ حالا از این بحث که بگذریم ، باید بگم فکر نمی کردم که اینترنتی داغون تر از نت ایران هم وجود داشته باشه ، ولی باید بگم ، امیدوار باشید ، وجود داره همچین اینترنتی ، اینجا هم گوگل فیلتره ، هم مترجم گوگل ، هم نقشه خلاصه تمام سروریس های مربوط به شرکت گوگل اینجا مسدود هست ، از طرفی هم تلگرام ، فقط میشه متن و فایل های کوچک رد و بدل کرد اونم با کلی دشواری ، خلاصه ، هنوز ایران وضع نتش خوبه خخخخ
پس وقتی میخواید بیاید چین فیل تر ش کن خوب داشته باشید ، این هایی که تو ایران کار میکنن اینجا کار نمیکنن ، منم مجبور شدم ssh بزم رو سرور ایران ، حالا فکر کنید اینجا چه خبره که VPN میزنم به ایران.
چین هم مثل ایرانه خخخ ، اینجا کسی انگلیسی نمی دونه ، فقط چینی ، مثل ایران که بیشتر مغازه دارها و افراد فقط فارسی می دونند ، اگه بخواید گم نشید ، یا مکالمه داشته باشید حتما نیاز به مترجم پیدا می کنید ، هر روز مترجم 200 هزار تومن به پول ایران میشه.
غذا هم که اصلا یه وضعی :/ ،فاضلاب های ایران بوی بهتری از غذاهای اینا داره .
نون و خرما با خودتون ببرید که از گرسنگی نمیرید.
اپیزود اول گوانگژو