امروز روز معلمه ، یاد دوران دبیرستان افتادم که چه بلاهایی سر معلمین و دبیرهامون نمی آوردیم ، البته من خیلی مظلوم بودم (اشاره یه پست کشتن دبیر فیزیک یا کشتن دبیر شیمی ! یا باقی دبیرها که هنوز ننوشتم)
اول این که روز معلم رو تبریک میگم به همه معلم ها و دبیر ها و اساتید محترم !
داشتم فکر میکردم مسابقه ای برگزار کنم که علاوه بر مهیج بودن به دبیران آینده و حال حاضر بیان کمک کنه ! که دیگه قربانی رفتار های شیطنت آمیز دانش آموزان نباشند :دی
پس مسابقه خاطر نویسی برگزار میکنیم به این صورت که :
امروز با یکی از همکارا یه بحث حسابی داشتم که تا الان رو اعصابم داره رژه میره هنوز !
آدم هایی که فکر می کنند همه چیز رو به غایت می دونند متاسفانه دارای اعتماد به نفسی هستن که امثال من ذره ای ازش رو نداریم ، که ای کاش داشتیم ، این کاش اینقدر راحت بودم که میتونستم حرف های زشتش رو با حرف زشت جواب بدم نه "عزیزم" های محبت انگیز ؛ این بیشتر لجم رو در میآره ، طرف مقابلت فکر کنه احترامی که داری بهش میذاری از سر نادانی یا جهل یا ترس یا هر کوفت دیگه ای هست
الان احساس عذاب وجدان دارم که بخاطر جهلش مسخرش کردم !
به نظرم اصلا اخلاقی نیست ولی اینقدر بی احترامی کرد و بد دهنی که ناخواسته این عکس العمل رو نشون دادم و بابتش ناراحتم.
متاسفانه یه سری ها هستن که رفتن سی شارپیاد گرفتن و چند خط SQL یاد گرفته فکر می کنن خدا وندگار برنامه نویسی هستن ، آدم هایی رو دیدم که میگفتن ما یه چیزایی بلدیم که خود ماکروسافت هم نمی دونه از سی شارپ و ویندوز . تا این حد مسخره !
+ به دوئل برنامه نویسی دعوتش کردم ، ببینم چی میگه
- برنامه ای بنویسید که دو عدد را از ورودی خوانده و بزرگترین عدد را نمایش دهد با پیش شرط های زیر
حضرت غمی یه پست داشتن که خوشمان آمد و خودمان را دعوت کردیم!
قضیه از این قراره که باید تصویر وسایلی رو که بیشتر باهاشون سر و کار داریم رو منتشر کنیم. خوب اگه قرار به این بوده باشه ، من باید عکس کیبورد و موسم رو منتشر میکردم!
اما بیشتر که فگر کردم دیدم که بالغ بر 10 ساعت در دنیایی زندگی میکنم که اتمسفرش الکترون !
این شد که یهو یه اسکرین شات از دسکتاپم گرفتم.
دقت به نکات زیر حیاتی است
این به پایان آمدن از اون به پایان آمدن نیست و خونسردی خوتون رو حفظ کنید و دنباله این پست رو مطالعه فرمایید :)
چالش میز که احتمالا همه باهاش آشنایی دارید ، قرار بود امروز تمام بشه که تمام هم میشه ، و قصد تمدید اونو ندارم واقعا ! (چند روزه احساس میکنم ممکنه با این همه بازدید بیان بلاگم رو ببنده)، که واقعا اصلا خودم فکر نمی کردم این برنامه اینقدر گل کنه و پر طرفدار بشه ، از تک تک دوستانی که لطف کردند شرکت کردند تشکر میکنم. در ضمن باید تشکر ویژه کنم از گندم بانوی عزیز برای راه اندازی بلاگ رای گیری (بیشتر توضیح میدم) و بیست و دوم فوریه برای هم فکری در خصوص ایجاد روال ها و پرتقال دیوانه برای ویراستاری و دقت خوبش.
انتخاب برترین:
قرار بود بعد از تمام شدن زمان شرکت در برنامه یک سیستم نظر سنجی و انتخاب میز برتر از دیدگاه خوانندگان داشته باشیم ، که با همفکری های صورت گرفته ، و این که هر خواننده چند حق رای داشته باشه آخه بعضی از میزا اینقدر گوگولین که اصلا آدم نمیتونه بهش رای نده ، قرار بر این شد که یک بلاگ به صورت موازی ساخته بشه (که زحمت ساختش با گندم بانو بود)، هر میز یک پست مجزا داشته باشه ، و هر کسی از هر میزی خوشش بیاد بتونه اونو لایک کنه ، و تعداد لایک که تا پایان مدت رای گیری به صورت مخفی نگه داشته میشه مشخص کننده میز برتر ما خواهد بود. البته این سیستم بی نقص نیست ، ولی با امکانات موجود منطقی ترین راه حل به نظر میرسه ، اگر نظری در این خصوص دارید خوشحال میشم کمک کنید.
در ضمن میز این جانب فارغ از داغون بودن ، قابل رای نیست (دیگه همینمون مونده انگ تقلب بهمون بچسبونن).
زمان رای گیری:
رای گیری ، فردا حدود ساعت 12:00 شروع شده و تا 48 ساعت ادامه خواهد داشت.
آدرس بلاگ رای گیری و جزئیات آن فردا اعلام می شود.
ضوابط :
شرکت کننده ها مجاز هستند با ذکر نام و آدرس برنامه ، برای خود تبلیغ نموده و کسب امتیاز نمایند.
هر شخص مجاز هست به هر تعداد از میز که تمایل داشت ، رای دهد.
تقدیم یادبود:
قرار است بعد از انتخاب میز برتر ، به شرکت کننده برتر ، یک جلد کتاب تقدیم گردد ، با توجه به سعی یک آشنا در مخفی نگه داشتن هویت خود ، راه های زیر برای تسلیم یک جلد کتاب وجود دارد.
1 - خرید کتاب به صورت آنلاین (نیاز به آدرس دریافت کننده هست)
2 - خرید کتاب از نرم افزار طاقچه (کمک به محیط زیست ، کتاب غیر کاغذی)
3 - خرید کتاب صوتی از نوار
شرکت کننده میتواند با انتخاب یکی از راه ها پیشنهادی ، هدیه خود را دریافت نماید ، البته قابل ذکر است که از راه های دیگر به شرطی استقبال می شود که باعث فاش شدن هویت یک آشنا نشود.
با تشکر مجدد از همه دوستان که در این برنامه یک آشنا را یاری نمودند.
+ بعد نوشت : تمام شدن زمان برنامه به معنی این نیست که نمیتونید عکس میز خودتون رو به اشتراک بذارید ، بلکه به این معنی است که در رای گیری شرکت داده نمی شوید.
وقتی که رئیست خودت باشی ، هیچ رحم و ترحمی نداری !!
این روزها رئیسم خودم هستم و کارمند بدی بودم ، کار های تمام نشده ، پروژه های معلق ، و روز هایی که فقط 24 ساعت لعنتی هستند ، و بدنی که 6 ساعت در روز می خوابد و دوساعت تمام را صرف خوردن می کند ، و دستانی که بیش از 150 کلید در دقیقه را نمی توانند بفشارند ، و صفحه ها برنامه ای که در ذهنم ذخیره اند و باید تایپ شوند ، انگار تنها عضوی که می توانم به آن اعتماد داشته باشم ، مغزم است. او نیز این روزها فراموش کار شده ، یک روز ساعت ، یک روز گوشی همراه یک روز فنجان قهوه را در یخچال می گذارد. این روزها او نیز رو به انفجار است! البته شاید حق دارد وقتی که هم زمان باید به سه پروژه مجزا فکر کند ، وقتی که باید برای هر پروژه راه کاری اساسی پیدا کند.
تنها یک راه اساسی برای سینک کردن مغزم پیدا کرده ام ، موسیقی ، موسیقی با هدفون ، نمی دانم چه می شود ، ولی موسیقی که باشد که تمرکز بیشتری پیدا میکنم !
ولی مساله اساسی پیدا کردن موزیک خوب است آن هم با این سلیقه موسیقیایی مزخرفی که دارم.
چالش : دو موزیک مورد علاقه این روزهای خود را معرفی کنید.
+ احساس میکنم دو مانیتور کم است ، باید یک مانیتور دیگر تهیه کنم ، تعداد برنامه هایی که هم زمان با آنها کار دارم به بیش از 5 عدد رسیده !! (اسکرین شات )
+ عنوان نشعت شده از روزمرگی :))
دو موزیک این روز های من :