و در آخر احمق ها هستند که می خندند و شاد و هستند ، این سرنوشت اجتناب ناپذیر است !
سیستم ها و روال ها یه نحوی در کنار هم چیده شده اند که هر روز تعداد احمق بیشتری را ایجاد کنند و درصد خلوص حماقت را بالاتر ببرند تا نزدیکی به دز باور نکردنی 100 درصد.
یکی از سیستم ها احمق پروری شبکه های اجتماعی هستند ، در روز چند میلیون پیام بدون این که حتی یک بار متن آن به صورت کامل خوانده شود ، یا حتی ذره ای در خصوص آن تامل شود بازنشر می شود ؟ ، تنها کافی است متن پیام یا ظاهر محتوا نظر ما را جلب کند و زیر آن اسمی آشنا یا مشهور را ببینند ؛ همین سند می شود برای بازنشر ! و به شخصه شاهد بوده ام که بر سر محتوای نخواننده و دفاع از آن چنان بحث و جدل هایی به پا شده که بیا و ببین ! پافشاری و اصرار بر اثبات حماقت ، تبدیل شده به یک ارزش
یا این اگر احمقی در شبکه های اجتماعی با هزارها و حتی میلیون ها فالور ، هر جفنگی را بلغور کند، قطعا تعداد لایک ها و فراوردهای آن پیام شما را سخت به فکر فرو می برد. چرا باید بدون فکر و مانند یک احمق ، حرف های یک احمق را تکرار کنید و این اعتماد به نفس کاذب را در او ایجاد کنید ؟
یا این که پول قرض می کنی و بچه ات را روانه بهترین مدرسه مملکت می کنی ، تا ده ، دوازه سال از طلایی ترین روزهای عمرش را در سیسم احمق پروری ، صرف تبدیل شدن به یک احمق تمام عیار کند. و تو با خودت خیال می کنی که با این کار آینده خوبی در انتظار او است و می تواند کار مناسبی پیدا کند ، پول در بیاورد و خوشبخت باشد ، ولی مگر می شود که یک احمق خوشبخت باشد ؟
برای سواد آموزی ده جلسه برای یک انسان باهوش و پانزده جلسه هم برای یک انسان کند ذهن لازم است تا بتواند بخواند و بنوسید ، پس در ده سال چه چیز به دانش آموزان تدریس می شود ؟ ، کل 15 سال دوره آموزشی متوسطه را می توان در سه تا پنج سال به دانش آموزانی با هوش متوسط آموخت ، این پروژه قبلا انجام شده !
اما حلقه مفقوده ، این سال های دراز آموزشی ، تزریق ایدئولوژی به مغزها است!
این سیستم خاص و بومی ایران نیست ، تمام جهان مشغول پرورش و تکثیر آدم های احمق است ، احمق ها کمتر سوال می پرسند ، راحت تر قبول می کنند و ساده تر قربانی می شوند.
تعداد این آدم ها روز به روز در حال افزایش است ! در آینده جز آدم های ابله وجود نخواهند داشت ، آدم هایی که فکر نمی کنند ، کتاب نمی خوانند ، فقط مشغول تماشای تلویزیون هستند یا در شبکه های اجتماعی لایک می کنند!
اون موقه ها ، دوربین ها فیلم می خوردن ، فیلم ها رنگی و سیاه و سفید داشت ، نهایت هم حلقه 36 تایی بود !
یعنی آخر تکنولوژی بحساب می اومد ، تازه یاد گرفته بودم و سیاه و سفید ها رو خودم ظاهر می کردم ولی خوب رنگی ها ، خیلی تکنولوژی میخواست می دادیم عکاسی ، در واقع عکسی یکی از هنر های تجملی به حساب می اومد و هرکسی دوربین داشت آخر لاکشری (فکر کنم لاکچری تلفظ اشتباه است لاکچری یعنی قفل گیلاس خخخخ) بودن و خلاصه خیلی حساس رو عکس گرفتن بودن ! اصلا یه وضعی ، تازه بعد که فیلم تمام میشد و جمعش میکردی برای چاپ ، دل تو دلت نبود که نشوخته باشه ، آیا عکس چشکلی شده و هزار امید و آروز ولی خوبیش این بود که عکسا رو چاپ میکردی آلبوم می خردی ، میذاشتی تو آلبوم و کلا خاطره ای می شد اصیل .
بعدش عکس گرفتن که همینجوری رو هوا نبود ، در آوردن دوربین نیاز به مناسبتی سفری ، دورهمی چیزی داشت ، همینجوری نبود که هروقت عشق کردی چهار تا عکس بگیری که. اون موقه ها که حس و حال و عکاسی رو داشتم و به ذوق چاپ عکس تو تاریکخونه (حمام خانه خخخ) راه می افتادم تو خیابون ها ، از چیزی که عکس نمی گرفتم ، آیا چه شود ، با چه صحنه ای مواجه شوم ، نور و زاویه و کادر و همه اوکی باشد تا یک عکس بگیرم. شاید روز هایی که برای عکاسی بیرون میرفتم چیزی حدود 20 کیلومتر پیاده روی می کردم و در اخر تنها یک یا دو نهایت 3 عکس انداخته بودم.
تکنولوژی تکانی به خود داد و دوربین دیجیتال تمام رنگی 12 مگاپیکسل به بالا را پس انداخت ! ، باز چندان بد نبود بعد دوباره تکانی به خود داد و گوشی هوشمند دوربین دار و اینستاگرام را پس انداخت ! ، بعد از ان فکر میکنم دنیا اینطور شده که باید مدام تکرار کنم "ما هیچ ، ما نگاه".
میریم پارک ، واستا چهار تا عکس بگیریم ، میریم طبیعت ، بذار چند تا عکس بگیریم با هم ، کافه ، رستوران و حتی در مکان خای خاک بر سری هم ؛ عایا درسته ؟
معمولا عکس نمی گیرم و نگاه میکنم ،اثرات همان سخت گیری های دوران گذشته است ، چقدر جالبه ، این همه عکس می گیریم! ، این همه از لذت تماشای طبیعت و لحظه های تکرار نشدنی خودمان رو محروم میکنیم برای عکسی که هیچوقت چاپش نمیکنیم ، هیچوقت یک خاطر درست حسابی نمیشود ، نهایت و آخر عمر عکسمان آن است که در شبکه های اجتماعی به اشتراکش بگذاریم چند تا لایک دریافت کنیم.
خوب که چی ، لحظه تماشای منظره و نم هوا و صدای شر شر آب را اصلا نفهمیدیم که عکسی را بگیریم و آن را روز بعد پاک کنیم ؟
+ پیشنهاد میکنم بیشتر در لحظه زندگی کنید تا در خاطرات گذشته !
+ پیشنهاد میکنم اپلیکیشنی بنوبسید که اجازه ثبت 24 عکس در روز را ندهد.
قصد ندارم از شطرنج چیزی بنویسم ، منظورم سفر کیش بود و مات موندن تو کار مردم ، در ادامه بیشتر توضیح میدم ، دو سه روز میشه که برگشتیم ، خوب واقعا عالی بود ، همه چی البته به جز قیمت ها ، نزدیک به یک هفته کیش بودیم ، جاتون خالی خیلی خوش گذشت ، هوا به صورت میانگین 20 درجه بود و یکی دو شب سرد و شد و حتی باران هم آمد و چه خوب بود قدم زدن در سکوت شب و صدای دریا و نم نم باران ، حس خیلی متفاوتی از هر چیزی که بشه توصیفش کرد بود.
به نظر من یکی از آرامبخش ترین تفریحاتی که در جزیره کیش وجود داره ، دوچرخه سواری هست ، خبر خوب این که دوچرخه سواری برای بانوان آزاد هست و به هیچ مشکلی میشه دوچرخه سواری کرد. بعد از اون جاده ای هست که مخصوص دوچرخه سواری دور تا دور جزیره کیش کشیده شده ، یعنی تا هرچقدر دوست داشته باشید میتونید کنار ساحل با صدای دریا دوچرخه سواری کنید و از مناظر لذت ببرید(مثل عکس زیر)
بعد از دوچرخه سواری ، ساحل شنی خلیج فارس بهترین گزینه برای لذت بردن از سفر کیش هست ، شن های تقریبا سفید ، ساحل تمیز (حداقل جایی که دور از دسترس بشر باشه) و نسیم دریا و باز خود دریا و صدای اقیانوس هند که مرا میخواند به خویش :) ، البته اگر بسکویت نه پفک ! داشتید میتونید تا دلتون بخواد به مرغ های دریایی غذا بدید و اونام دورتون جمع میشن و به دستاتون خیره میشن ، در نهایت حس خیلی خوبی هست که باید تجربه کنید.
البته هنوز در شگفتم چطور کلاغ توی اون گرما میتونه زنده بمونه ! ، اگر به عکس بالا دقت کنید میتونید کلاغ رو هم ببینید ، البته خیلی پراش کمتره ، ولی به شخصه کلاغ توی مناطق جنوبی ندیده بودم و برام جای تعجب زیادی داشت .
یه کار دیگه ای که هست که عده ای اونو تفریح میدونن ، اما به نظرم اصلا تفریح نیست ، و اونم دیدن کردن از بازار های مختلف هست ، خوب تعداد بازار ها خیلی زیاده ، ولی همیشه این سوال برام مطرح بوده که خرید کردن چطور میتونه یه تفریج محصوب بشه ، همیشه وقتی پا به بازار میزارم که چیزی رو لازم داشته باشم و فقط برای همون منظور میرم بازار ولی به جرات میتونم بگم عده ای که میان کیش ، حتی دریا رو هم نمی بینن و تمام وقتوشون رو توی بازار ها مختلف تلف میکنن ، بازار هایی که شاید توی شهر خودشونم بهترش وجود داشته باشه اما انگار بازار توی مسافرت یه چیز دیگه است. این یکی از مسایلی هست که بات مات موندنم شده بود.
از طرفی عده ای هم انگار فقط برای آپدیت کردن اینستاگرامشون اومدن کیش و مدام در حال سلفی انداختن و عکس گرفتن هستن ، اینقدر غرق این عکس گرفتن ها میشن که فراموش میکنن برای چی اومدن مسافرت ! ، فکر میکنم مدام عکس گرفتن جز وقت تلف کردن و از دست دادن لحظه هیچ چیزی در بر نداره ، اینطور بگم ای کاش ، ای کاش گوشی ها هم فیلم 36 تایی میخورد و بعد از 36 تا شات دیگه عکس نمیگرفت ، اون موقع هم سنجیده تر عکس میگرفتیم و هم لااقل از مسافرتمون لذت میبریم ، در لخظه ها زندگی میکنیم نه در گذشته ، بعد از این که برگشتیم با عکس ها بخوایم بسنجیم که سفرمون بهمون خوش گذشته با نه !
اینم باز به دلیل دیگه برای مات و مبهوت موندن و دلایل خیلی زیادی که شاید جای گفتنش نباشه !
از اینا که بگذریم ، تنها مشکل موجود توی جزیره غذا هست ، تمام رستوران ها غذای خیلی بی کیفیت و با قیمت های نجومی ارایه می کنند ، نه این که غذا ها واقعا بد باشن ، منظورم اینه که با توجه به مبلغ پرداختی اصلا کیفیت مناسبی نداره ، به صورت میانگین هر وعده غذا توی جزیره برای یک نفر پنجاه هزارتومان هزینه دارد ، البته دقت کنید که میگم میانگین یعنی میتونه کمتر یا بیشتر هم باشه !
در کل سفر خوبی بود که باعث شد روحیه ای تازه کنیم و در فکر سفری دوباره باشیم :))
نشسته بود داشت از عقب افتادگی اعراب میگفت.
- تو عربستان زنان حق رای ندارند ، حق رانندگی ندارند و...
پوزخندی زدم و گفتم، حماقت همیشه هست، فقط درصدش فرق میکنه، اگه اونجا حق رانندگی ندارند، اینجا تو ایران هم حق دوچرخه سواری و موتور سواری ندارند.
لبخندش محو شد و به فکر فرو رفت....
+ امیدوارم به نتیجه خوبی برسه
اینستا ندارم ، زیاد هم اینستا نمی رم !
امروز اتفاقی طی یک مقاله به صفحه از اینستا روانه شدم ، چند لحظه بعد صفحه بعد و بعد و بعد .... تا این که به یه صفحه ای رسیدم که مربوط بود به یکی از بازیگر های از ایران رفته بود ؛ کامنتا واقعا +18 بود و شرم آور !
به فکر فرو رفتم چرا چنین چیزی ممکن میشه ؟، چرا یکی باید به خودش این اجازه رو بده در مورد پوشش و عقاید دیگری اینگونه بی شرم و حیا نظر بده ، حرفی که شاید لایق خودش باشه رو به دیگری نسبت بده ، اگر نوع فکر کسی برای ما قابل درک نیست ، حداقل کاری که میشه انجام داد احترام گذاشتن هست ، احترام متقابل ، افرادی که توهین میکنن ، قطعا دارای مغز کوچکی هستن که درک کردن موضوع های خارج از باورشون براشون غیر ممکنه و چون توان دیدن نظر های مخالف خودشون رو ندارن با هر ابزاری ، سعی در سرکوب فکر یا طرف مقابل را دارند.
در یکی از قبایل آفریقایی ، انسان های بور را شکار میکنند و بر این باورند که اعضای بدن افراد مو بور خوشبختی می آورد. الان حتما با خودتون فکر می کنید که چقدر وحشی و عقب افتاده هستن این افراد که دست به چنین حرکت ضد انسانیی میزنند ! حالا فکر میکنید که خود افراد این قبایل چنین دیدی نسبت به رفتار خودشون دارند ؟
توحش درجه بندی داره ، هر مکتب فکریی ، در درجه ای از این مفهوم قرار داره ، قبایل تانزانیایی ممکنه خیلی پایین باشن ، افرادی که در مقابل اعتقادات دیگران آنها را سرکوب میکنند در درجه ای دیگر و همینطور این سلسله ادامه داره ، چه خوبه سعی کنیم که هرچه بیشتر خودمون را از این بربریت دور کنیم.
قائدتا هیچ عقل سالمی نمیگه که اگر سگ گازت گرفت شما هم گازش بگیر ، بلکه میگه کنترلش کن. انسان هایی که سعی میکنند از فکر خودشون استفاده کنن به راه هایی میرن که ممکنه اشتباهه باشه ، چرا که لازمه تکامل فکری اشتباه کردن هست ، اما افرادی که مغز های کوچکی دارند و فقط از آن دیگران تقلید می کنند ؛ فقط اشتباهات دیگران را تکرار می کنند.
+ دارم فکر می کنم داروین در خصوص نظریه تکامل اشتباه می کرده ، این انسانه که کم کم داره به میمون تبدیل می شه.
+ سعی کنید از مغز در تصمیماتی که میگیریم بیشتر استفاده کنیم ، قطعا نتیجه بهتری خواهد داشت.
تابناک : آسانسور سازمان ملی استاندارد هم پلمب شد
هرچه بگنند ، استانداردش می کنند! ، سازمانی که حتی به خودش و کارکنانش رحم نمی کند و آسانسور های آن به دلیل عدم استاندارد پلمپ می شوند !
سازمانی که برای تایید کیفیت و امنیت ایجاد شده ، خود دچار سردرگمی و بی استانداردی گشته است ، آیا از این پس باید کالاهایی که دارای این نشان پر افتخار هستند را خریداری کنیم یا بر عکس خریداری نکنیم؟
و بدترین جای قضیه این که چند وقت پیش نمایندگان محترم مجلس لطف کردند و سلامت مردم رو به سازمان استاندارد سپردند ، سازمانی که حتی به ساده ترین وظایف خود درست عمل نکرده هم اینک متولی سازمان غذا و دارو نیز هست.
نیمه تاریک
پارادوکسی به نام زن
زن ، بیل ؛ و بیل زن
نیمه خاموش هستی
عمیق مثل ماریانا
تلخ مثل زن بودن
و....
انتخاب عنوان واقعا سخت بود ، هر کدوم رو دوست دارید انتخاب کنید !
خیلی ها خندیدند به کم عقلی و کم خردی محقق سعودی که در خصوص کتک زدن زن ویدئویی منتشر کرده بود. و حتی اخبار 20:30 با تمسخر ان را پوشش داد.
از دیدن و خوندن این خبر واقعا متاسف شدم ، خشونت علیه زنان یک آمار نیست ، یک اتفاق خنده دار نیست ، یک حقیقت است که هر روزه در سراسر جهان اتفاق می افتد ، خشونتی که حتی رنگ و بوی دین به خود گرفته مسبب ساخت اینچنین ویدئویی شده است.
اون دسته ای که به این ویدئو خندیدند ، باید بدانند که در مسلک این سعودی ، واقعا همچین چیزی وجود داره . اشاره به آیه 34 سوره نساء ، برای توضیح درد خصوص ان به این صفحه مراجعه کنید ، یا در خطبه 80 نهج البلاغه زنان ناقص العقل خوانده شده اند!(در همان صفحه توضیح مربوطه هست)
یا در آیه 223 از سوره بقره زن به کشت زاری برای مرد توصیف شده ، رفع ابهام
و یا در سوره نساء آیه 3 به مرد اجازه داشتن 4 همسر داده شده ! ، در تمام موارد ، کج فهمی و عدم تعقل باعث ایجاد اینچنین خشونت های افسار گسیخته ای درخصوص زنان شده است.
وقتی خبر بردگی جنسی زنان اسیر شده توسط گروهک تروریستی داعش رو می بینیم ، باید عمیق تر فکر کنیم ، چرا که این گروهک ادعای اسلامی بودن دارد و به آیه های 24 سوره نساء استناد می کند.
جرم زن بودن تنها جرمی است که انتخاباش با خودمان نیست ، اما مجرم نبودن ، انتخابش با ماست.
مانکن های حرفه ای که شئونات جامعه رو زیر پا میذارن و به صورت آزادانه فعالیت می کنند.
حتی گاهی نیمه برهنه هستند ، اما هیچ وقت بازداشت نمی شوند!!
پارتی آنها کیست که اینگونه آزادانه فعالیت می کنند ؟
+ مرتبط با پروژه عنکبوت 2