همه ما یه جور ترس داریم که همیشه همراه ماست ، همزاد ماست ، مخصوصا ما ایرانی ها ، فهرست ترس هایمان بلند بالا تراست ، ترس از عدم پیشرفت کار ها ، ترس از مسائل پیش بینی نشده ، ترس از بروز اختلال در سیستم کاری ، ترس از عدم دریافت نامه های مهم ، ترس از دست دادن موقعیت ها و فرصت های مهم و سرنوشت ساز و....
همیشه استرس و ترس در چهره ما موج می زند ؛ نکند فلان اتفاق بیفتد ، نکند موقع انتخاب واحد اینترنت قطع شود ، نکند رمز کارت را اشتباه وارد کنم کارت مسدود شود ، نکند فلان کس در خصوص فلان مساله فلان جور فکر کرده باشد و...
بیشتر این ترس ها فارغ از موارد نادری که منشاء روانی و حالات درونی دارند ، ناشی از شرایط نابسامان فرهنگی ، اقتصادی محلی است که در آن بزرگ شده ایم ، یکی از کارهایی که دیگر کشورهای توسعه یافته در این خصوص انجام داده اند ، حذف کامل ترس از جامعه است. در کشور های توسعه یافته ، بچه چهار ساله نمی ترسد اگر در سوپرمارکت دستش به قفسه ای خورد و محتویات آن نقش زمین شد ، کسی دعوایش کند. یا اگر روی لبه قفسه ای ایستاد کسی نگاه خشم باری به او داشته باشد.
همین بچه وقتی بزرگ می شود بدون احساس گناه ، وقتی نوجوان است لباس می پوشد ، مدل موهایش را آرایش می کند ، جامعه به بهانه های واهی با افراد درگیر نمی شوند ، همین نوجوان رشد میکند و در دانشگاه هیچ ترسی ندارد ، حرفش را میزند ، هنرش را ارائه می دهد ، خودش است ، بابت هنرش و فکرش و حرفش مواخذه نمی شود ، خودش است ، نقش بازی نمی کند ، عاشق که می شود ، به طرف مقابل می گوید دوستت دارم و وانمود نمی کند که عشقی که وجود ندارد.همین دختر یا پسر وارد جامعه می شود ، مسئولیت می پذیرد ، وقتی پدر و یا مادر شد ، بچه اش را بدون ترس تربیت می کند.
جامعه ای که در آن آدم ها بترسند ، پیشرفت نمی کند ، درجا میزند ، به بچه ها می گویند: " نکن ! اون بالا نرو ، ندو ، دست نزن ، داد نزن ، حرف نزن ، شوخی نکن ، نگاه نگن و..... " ، بزرگ که می شود ، شرایط بد تر می شود ، اینو نپوش ، این کار رو نکن ، مدل موهات رو اینطور نکن و.... ، همیشه احساس گناه میکنیم ، همیشه حس میکنیم مقصر هستیم ، همیشه این ترس با ماست ، در خانواده محدود بوده ای ، در مدرسه محدود بوده ایم ، در دانشگاه زده اند توی سرمان ، نگذاشته اند حرفمان رو بزنیم ، در جامعه همیشه در حال تحقیر شده بوده ایم یا تحقیر کردن.
+ باید ترس رو کنار بگذاریم و به عواقب نترسیدن فکر نکینم ، شاید که کامروا شویم.
این پست رو دیروز میخواستم بنویسم ، اما صبر کردم ببینم اتفاقات چطور پیش میره ؛
دیروز عده ای بودند که با دسته گل و حتی بدون دسته گل ، روز زن رو تبریک می گفتن ، از اون طرف هم استقبال می شد ، اولین چیزی که به ذهنم رسید اینه که روز زن ، روزی برای مبارزه است ، روزی برای برابری خواهی زنان ، روزی برای جنگ علیه نابرابری ، نه یک ولنتاین دیگر که تبریک گفته شود.
+
یکی از برنامه های شبکه معارف سیما دقیقا در روز زن :
معمم : این که در احادیث گفته شده زن نافص العقل است ، منظور عقل در وادی فلسفه است ، هماهنگونه که می دانید بیشتر فلاسفه چه فلاسفه اسلامی یا غیر اسلامی مرد بوده اند ، درک منطق نیاز به ظرافت هایی دارد که عقل مرد بهتر از پس آن بر می اید و.............
مجری : از آنجایی که رسانه ها فقط تکه هایی از گفته ها رو نقل می کنند ، برای برطرف شده سوء تفاهم منظور این است که فراوانی مردان فیلسوف بیشتر از زنان فیلسوف است و این به دلیل ساختار ذهنی و.....
اگر آموزش ها و امکانات آموزشی برابر برای زن و مرد موجود بود ، آیا باز اینطور استدلال می کردید ؟!
+
و حرف آخر :
در سرزمین من ، زن و نفت تاریخ مشترکی دارند ، نفت به استعمار بریتانیا در آمد ، و زن به استعمار افکار عقب مانده و زن ستیز.
در سرزمین من ، زن و نفت می سوزند تا سرزمینم روشن و امن بماند.
+به امید روزی که هشتم مارس هر سال تنها یادآور روزگاری در تاریخ باشد.
یاد اون دیالوگ معروف شازده کوچولو افتادم که می گفت :
آدم بزرگها عاشق عدد و رقماند. وقتی با اونا از یه دوست تازه حرف بزنی هیچوقت از تون راجع به چیزهای اساسی سوال نمیکنند هیچوقت نمیپرسن آهنگ صداش چطوره؟ چه بازیهایی دوست داره؟ پروانه جمع میکنه یا نه؟ میپرسن چند سالشه؟ چندتا برادر داره؟ وزنش چقدره؟ پدرش چقدر حقوق میگیره؟ و تازه بعد از این سوالات است که خیال میکنن طرف رو شناختن.
حالا حکایت ماست با این سال نو (میلادی) و بساط آمار و این حرفا تعداد اتفاقات برترین اتفاقات مهم فرهنگی اقتصادی سیاسی و یا نمونه زیر:
رتبههای بیشترین جستجوهای انجام شده در ویکیپدیای فارسی:
۱. ویکیپدیا
۲. ایران
۳. الکسیس تگزاس
۴. قاسم سلیمانی
۵. آمیزش جنسی
و فریاد وا اسفا برای فرهنگ و مملکت و کارشناسی قضیه و ...
به عنوان یک آشنا بنده آمار بالا رو فاقد معنا می دونم ( دوست عزیز اون ته مجلس یه دیقه تو سر خودت نزن ) آمار فوق به ما 5 اسم میده اما نکات زیادی پشت این اسامی وجود داره مثلا این که شما برای این که یه مطلبی رو تو سرچ گوگل بالا بیاری و صفحه جز ده تای اول باشه باید کلید واژه تعریف کنی و هر چه این کلید واژه دقیقتر باشه شانس برای بازدید بالاتر و قرارگیری در صدر لیست بیشتر میشه مثلا شما متنی رو جستجو می کنی در مورد میزان فروش نفت وست تگزاس اینترمدییت، خوب شما با سرچ این عبارت امکان داره به اسم الکسیس تگزاس یا ایران بر بخوری چون برای کامپیوتر فرقی بین ایالت تگزاس و خاله وجود نداره
از طرف دیگه به فرض صحیح بودن این آمار و این که این جست و جو واقعی بوده نتیجه چیه؟ این که الکسیس تگزاس از فروغ فرخزاد محبوب تره خوب اینو که هرکسی می دونه !
شما تو ناف نیویورک هم که بری مک دونالد و سکس شاپ شلوغتر از برادوی تئاتره!
آیا این باعث تاسفه؟ نه! چون ارتباطی به هم نداره آمار در صورتی واجد معناست که مثلا شما تیراژ کتاب یا میزان سینما رفتن مردم رو طی دو دوره بررسی کنی اما این که چرا مردم به امور سطحی علاقه بیشتری نشون می دن قابل بررسیه تو کشور عزیز خودمون برمی گرده به میزان توجه و بودجه ای که به امور فرهنگی اختصاص داده میشه این که کتاب و سینما برای من و تو در دسترس نیست ولی اینترنت در دسترسه یه کتاب صد صفحه ای 15 هزار تومنه و یه سیم کارت با یه ماه شارژ اینترنت هم همون قیمته این یعنی خاله الکسیس اولویت مهمتری نسبت به سایر مقولات داره! این یعنی من نویسنده صبح تا شب حلقمو پاره کنم بیا کتاب منو دو هزار تومن بخر تو دستتو می کنی تو جیبت به جای دوتومنی چی در میاد ؟ خاله الکسیس !