بلاگرها رو نمیگم ! اون که به جای خود باید راجبش حرف زد
منظورم آدمهاست که به شکل احمقانه ای دارن از کشور میرن :|
نمیخوام اصلا بحث فلسفی بکنم، هر کسی خودش تصمیم میگیره برای زندگیش
فقط اینو بگم از دیروز ۶ نفر رو برای استخدامی مصاحبه کردم ۳ نفر داشتن میرفتن و نمی تونستن قرارداد ۱ ساله ببندند.
اگه تو فرایند رفتن نباشه آدم این حس که داره از بقیه عقب میمونه بهش دست میده.
ب.ن : این رو هم ببینید بی ربط نیست ؛ تو بذار وقتی غروب شد برو!
- تا قبل از این که از ایران بری ؛ سیگار نمی کشیدی
نمیشد آن آدم ده سال پیش را در نگاهش پیدا کرد ؛ رد نگاه خسته اش در دود سیگار گم میشد ؛
+ الان هم نمی کشم ! فقط گاهی دلم برای هوای تهران تنگ می شود ؛ هوای لعنتی اینجا زیادی تمیزه ؛ ما ...
- اوهوم می فهمم ؛ ما اونقدر ها هم آدم های فراموش کاری نیستیم.
حرفش رو کامل میکنم و فکر میکنم ده سال تنهایی چه کارهایی که با آدم ها نمی کند
+ تو چی فکر میکنی چقدر دووم بیاری !
- من ! هیچی ؛ یه نخ هم به من بده .
#یک_ماجرای_واقعی
سوالیه که این روزا مدام با خودم تکرار میکنم ! و جواب هایی که پیدا میکنم چندان رضایت بخش نیست !
این روزا هر ایرانیی رو که می بینی و ازش میپرسی چه خبر ؛ میگه دارم کارام رو میکنم که برم ؛ فلان دانشگاه پذیرش گرفتم یا فلان شرکت درخواست کار دارم ؛ یا میگه خدا کریمه میریم ببینم که چی میشه دیگه ؛ یه جوری همه تو تب و تاب رفتن افتادن که آدم با خودش فکر میکنه اگر در این خصوص کاری انجام نده از قافله زندگی عقب افتاده و چیزی رو از دست میده که دیگه به این سادگی ها قابل دستیابی نیست.
البته نمیشه به آدم ها حق نداد که نگران آینده خودشون و بچه هاشون نباشن ؛ ولی اما تامین آینده به چه قیمتی ؟ آدم هایی رو مشناسم که بچه 4 ساله رو برداشتند و از راه آب و جنگل قاچاقی خودشون رو رسوندن کمپ پناهندگان ! زندگی توی کمپ وحشت ناک ترین چیزی هست که میشه تصور کرد اونم با یه بچه کوچیک !
خوب تو که توی ایران سامان داشتی پس دردت چیه که اینطور خودت رو بی سامان و سرانجام میکنی ؟ شاید رویایی که واقعا حقیقت نداشته باشه ؛ این پست رو نمی نویسم که کسی رو شماتت کنم؛ در واقع دارم این پست رو می نویسم که دلایل منطقی و عقلانی برای تصمیمی که هنوز در موردش مرددم بررسی کنم
شرایط جدید و خشن
اولین چیزی که بعد از مهاجرت باهاش مواجه میشیم (البته بسته به کشور مختلف متفاوته) اینه که موقعیتی و احترامی که توی ایران داریم رو کنار بذاریم و اصلا بهش فکر هم نکنیم ، فرض کنید شما توی یه شرکت مدیر بخشی هستید که چند صد نفر زیر دست شما در حال فعالیت و کار هستند ؛ آیا بعد از مهاجرت نیز چنین موقعیتی را خواهید داشت ؟ خیلی به ندرت چنین اتفاقی می افته ! خوب پس مجورید زیر دست یه آدم دیگه کار کنید ؛ و شاید واقعا مجور باشید تعداد زیادی از همکارتون رو تحمل کنید چون به کار واقعا نیاز دارید
اگر کار نکنید هزینه ها چنان سنگین هستند که از پس تامینشون بر نخواهید آمد
نگاه های متفاوت
البته بسته به شغلی که خواهید داشت میزان این نگاه ها متفاوت خواهد بود ؛ آدم هایی توی کشور خودشون کار پیدا نکردند با نگاهشون شما رو تحقیر می کنند و به چشم آدمی به شما نگاه می کنند که انگار موقعیت شغلیشون رو ازشون گرفتی ؛ حتی مواردی رو دیدم که به زد و خورد هم کشیده ! بخوام این مساله رو واقعا روشن کنم باید بگم به نگاه ایرانی ها توی کشور خودشون به مهاجر های کار نگاه کنید ؛
واقعیت یا سراب ؟
اغلب آدم ها فکر می کنند که خارج از ایران همه چی گل و بلبل هست و هیچ اتفاق بدی نمی افته ! ؛ اصلا اینطور نیست ؛ البته قبول دارم که فاصله فرهنگی ما و خارجی ها زیاد هست و خیلی باید روی فرهنگمون کار کنیم ؛ ولی اصلا این دید درست نیست افراد با مهاجرت قطعا به موفقیت می رسند ؛ اصولا نگاهی که توی جامعه وجود داره اینه که از ایران رفتن یعنی کسب موفقیت !
موفقیت با تلاش به دست میآد ؛ ماشالله ایرانی ها بعد از رفتن از ایران بسیار جانوارن کاریی میشوند ؛ چیزی که واقعا توی ایران نبودند ؛ چیزی که ما توی ایران بهش میگیم کار کردن اونجا یه شوخی ساده است ؛ اونها وقتی میگند کار میکنیم واقعا کار می کنند(اونایی که تجربه دارند می دونند چی میگم) خوب هر کسی چنین تلاش کنه تو ایران هم باشه قطعا به موفقیت های خوبی میرسه
بیمه های درمانی و اجتماعی
بیمه خیلی مهمه ؛ اگر بدون فکر کردن به این مقوله دارید مهاجرت می کنید بدونید در اشتباهید ؛ همیشه گفتند و شنیدیم که بیمه های خارج خیلی خوبه ؛ تمام هزینه های درمانی رو جبران میکنند بله درسته همینطوره از ترکیه تا آلمان بیمه ها چنین پوششی دارند و نیاز نیست نگران باشید که دندان درد دارید یا سرما خوردگی ؛ هم هزینه درمان و هم هزینه دارو توسط بیمه پوشش داده میشه ؛ اما چرا کسی نمیگه برای داشتن چنین بیمه ای چقدر باید هزینه کنید ؟ به عنوان نمونه در ترکیه برای داشتن چنین پوشش بیمه ای باید حدود 600 لیر ترکیه پرداخت کنید ( در نظر داشته باشید که کارگر ساده در ترکیه 1400 لیر در ماه حقوق دریافت می کند ) خوب این رو مقایسه کنید با ایران !
مثلا توی آلمان باید دقیقا 50 درصد حقوق خودتون رو مالیات بدید ؛ دقیقا 50 درصد ؛ اونجا ماشین داشتن که هیچ ؛ سوار تاکسی شدن یه عمل لاکچری به حساب میآد ! (دقت داشته باشید دارم نسبت های درامد و هزینه رو مقایسه میکنم و با ریال نمی سنجم)
یا بازنشستگی ؛ احتمالا در سر ندارید که تا ابد بخواهید کار کنید ؛ به هر حال از یه جایی به بعد آدم دیگه نمی تونه کار کنه ؛ خوب بازنشستگی چطوره اون ور آب ؟ توی ترکیه حدود 40 سال یا 45 سال باید کار کنید تا بازنشسته بشید توی آلمان هم همین حدوده ؛ سابقه بیمه ایران هم که منتقل نمیشه پس اینم باید از صفر شروع کنید ...
هزینه های زندگی
اروپا و حتی کانادا و ... اصلا قابل مقایسه با ایران نیستند ؛ اگر اینجا توی ایران یک نفر کار میکنه و هزینه های یک خانواده چند نفری رو میده تازه مهمونی هم میده ؛ سفر هم میره و ... ؛ اونجاها چنین خبر هایی نیست ، فکر کردید چرا خارجی ها بچه هاشون رو از 18 سالگی مستقل بار می آرن ؟ (البته کاملا موافقم که این طور باشه) چون هزینه ها واقعا سنگینه ؛ هر کسی برای خودش باید کار کنه ، یعنی زن و شوهری باید برن دنبال کار که بتونن زندگی خودشون رو اداره کنن ! اصلا مهمونی دادن مثل ایران نیست ؛
هر وقت خانوادگی برای شام بخوان بیرون برن مثلا شما فرض کنید سه تا خانواده ، هر خانواده ای هزینه های خودش رو حساب میکنه (اینو به چشم دیدم) حالا توی ایران این کار بی احرامی حساب میشه !
خوب همینجا هندلش کن
به شخصه آدمی نیستم که توی دراز مدت بخوام برای کسی یا زیر دست کسی کار کنم ؛ خسته میشم ؛ قطعا تحملش خیلی سخت و فرسایشی هست برام ؛ اگر اونجام بخوام برم احتمالا باید دنیال کسب و کار خودم باشم ، خوب اگر چنین است چرا همینجا شروعش نکنم ؟ که هم قانون رو میدونم و هم کشور پتانسیل های خیلی زیادی برای شروع داره ؟ اگر میخوام تلاشی بکنم چرا اینجا انجامش ندم ؟
و....
+ برای رفتن دلایل کم نیست و برای موندن دلایل باز هم کم نیست !