۱۶۷ مطلب با موضوع «روزمرگی ها» ثبت شده است

فقط گاهی! دیوانه می شوم


به همین سادگی - گاهی دیوانه می شوم ! 

خیالتان راحت ، دیگر کسی در وب هایتان نمی خزد

 و دست نوشته هایتان را به یغما نمی برد و در تلگرام نمی گذارد

۹۶/۰۲/۰۶ ۱۲ نظر ۳
یک آشنا

پای بات

نمیدونم در مورد بات یک آشنا میدونید یا نه ، اگر نمی دونید این پست رو بخونید توضیح داده که چکار میکنه ، یکی از مشکلاتی که این بات داشت ، کندی توی عملکردش بیشتر در خصوص خزنده بود و این که گاهی کرش میکرد و مترکید ، چون میخواستم بشه روی هاست های اشتراکی اجراش کرد ، با PHP کدش رو نوشته بودم ، بعد کاشف به عمل آمد که هاست اشتراکی اصلا بدرد نمیخوره و درست هندل نمیشه بات ، برای همین باز عزم رو جزم کردیم که این با Python کدش رو بنویسم ، خوب این کار رو انجام دادم و کدش رو تغییر دادم به پایتون ، البته 1/3 هنوز روی Php که اگر 2/3 تبدیل شده به خوبی جواب بده ، قسمت باقی مانده رو هم میبرم رو پایتون :)


بنا به همین تغییرات احتمالا بات دو سه روزی دچار اختلال باشه ، در ضمن اونایی که استفاده میکنن ، اگر مشکلی توی عملگردش دیدن ، حتما اعلام کنن که بتونم مشکل رو حلش کنم


برای اونایی هم که هنوز از بات استفاده نمی کنند ، به راحتی با ارسال یه پیام به OneAshena_bot@ توی بات عضو بشن.




و همچنین ، اسم بلاگ رو توی ارسال های بات ، به صورت هشتگ در آوردم که اگر خواستید نوشته های یک بلاگ رو فقط بخونید ، راحت بتونید پیداشون کنید.



+ هر وقت نیاز به مشاهده منوی بات داشتید ، هر پیامی که بهش بدید ، منو رو براتون ارسال میکنه

++ نماد PHP فیل هست و نماد Python هم مار پایتون :)

۹۶/۰۲/۰۶ ۳ نظر ۴
یک آشنا

کاش می شد


کاش میشد آدمی،

گاهی

فقط گاهی!!!

به اندازه نیاز بمیرد...

بعد بلند شود 

آهسته آهسته

خاک هایش را بتکاند...!

اگر دلش خواست 

برگردد به زندگی

دلش نخواست بخوابد تا ابد!


#خسرو_شکیبایی


+ حال رو روز ماست

۹۶/۰۲/۰۶ ۳ نظر ۳
یک آشنا

رفت هوا....

توی پست قبلی گفتم که قراره یه خبرایی بشه ، خوب شد ! 

ماجرا از این قراره که اول یه خزنده میره یه سری از بلاگ دوستان (که به صورت کاملا اتفاقی انتخاب شدن :|) رو میره می گرده ایندکس میکنه ، بدون این که بیان متوجه بشه و آمار کاذب براشون ثبت بشه ، بعد از اون آخرین پست ها رو استخراج می کنه ، بعد اون طرف یه ربات تلگرامی نوشتم که میاد و این پست ها رو توی تلگرام منتشر میکنه :/ ، البته معلومه که به نام خود دوستان با آدرس خودشون این کار صورت می گیره!

بعد هر کسی که تلگرام داشته باشه ، میتونه بلاگ های مورد نظرش رو توی تلگرام انتخاب کنه و از آخرین پست های اونا مطلع بشه :))

البته هنوز سیستم کامل نشده و تحت تست است ، و باگ هایی داره که باید برطرف بشه ، در حال حاضر عکس ها و فایل های صوتی و تصویری به تلگرام منتقل نمیشه.

بیشتر این پروژه برای تفریح بوده و معلوم نیست واقعا ادامه پیدا کنه یا نه :/

برای تست می توانید به ربات(@OneAshena_bot) پیام بدید. البته ممکنه ربات مشکلاتی داشته باشه که اگر اطلاع بدید متشکر میشم :) 


+ وقتی داشتم بات رو مینوشتم ، یه باگ توی تلگرام پیدا کردم به نحوی که اگر عکس پروفایل یا آیدی ، یا حتی یه مسیج از هر شخصی داشته باشیم ، میتونیم شماره رو بدست بیارم :/ ، التبه در حد تئوری هست ، ولی خیلی محتمل هست که بشه 


+ چرا بلاگ های برتر آپدیت نشده توی بیان ؟! عجب انگار بیان ذوقشو از دست داده.

۹۶/۰۱/۱۹ ۴۱ نظر ۱۳
یک آشنا

چند میکرو پست

1 - در این عید و چند روز دوری از کار خوش گذشته ، شکی نیست ، ولی این روزای اول کار آدم کلافه است ، آدم هی از خودش می پرسه از کجا شروع کنم ، کدوم کار رو اول شروع کنم ، خلاصه همش برای پریدن تو دل حادثه هی این پا و اون پا میکنی ، کلی طول می کشه تا بخوای به وضعیت جدید اونم توی سال 1396 عادت کنی.

آخرش که چی ، باید پرید ، زندگی صبر نمیکنه.




2 - یه جوری با اعتماد به نفس امکانات سایت رو تمدید کردم که انگار با نوستراداموس ملاقات داشتم و یا این که تا حالا وسوسه نشدم همه چی رو نابود کنم :| ؛ البته وقتش که برسه ، هیچی جلوی آدم رو نمی تونه بگیره . خلاصه این که اگه مردیم وبمون حداقل تا 1400 هست :/




3 - قبل از این که بگی "عاشقتم" ، اونقدری بزرگ شو که بفهمی عشق چیه بعد بگو ؛ تستوسترون که اسمش عشق نمیشه. این روزا مردم به جای این که سعی کنن خود واقعیشون باشن ، سعی میکنن خودشون نباشن.


4 - یه خیالاتی در سر دارم ، شاید که خوب بشه ، به زودی صداش در می آد ؛ به بلاگ و بیان و ربات هم مربوطه :)

۹۶/۰۱/۱۵ ۱۱ نظر ۷
یک آشنا

سازت رو با بهار کوک کن

+ به دعوت گندم رو

من که همیشه کوکم ، ناکوک بوده و نواختمون فالش ، سخته بخوام از کوک شدن با بهار چیزی بنویسم ، البته میدونم که خیلی دیره شده و از دهن افتاده و پرت هست ، ولی خوب دعوت یه دوست خوب رو که نمیشه رد  و کرد و باید اجابت کرد ، پس می نویسم از بهار و از کوک ناکوک خودم.




دریافت


ماهی توی تنگ ، سبزه های گندم و دود عود ، رقص شعله های شمع ، مادر بزرگی که عینک داره و همیشه اسکناس های سبز لای قرآن ، پسرا و دخترا براش فرق ندارن و همه یه اسکناس سبز می گیرن ، مامان بزرگی که من همیشه براش فرق میکنم ، نمیدونم همه نوه ها این احساس رو دارن که خاص هستن یا نه ، فکر میکنم اینطور باشه ، چون تاحالا غیر از احساس نکردم ، نمیدونم ، لحظه های اخر سال یه حس خاصی داره ، به چهره هرکسی نگاه میکنم ، نگاهش رو ازم برمیداره و به نقطه ای خیره شه و توی خودش فرو میره ، بی این که حرکتی کنم ، مبادا لباسم چروک بشه ، سعی میکنم ماهی قرمز رو متقاعد کنم ، که نگاهش رو از من برداره و مشغول بازی خودش بشه ، ولی نگار خشکش زده  ، اول فکر میکنم شاید مرده باشه ، منم ناخوداگاه بهش خیره شدم ، ولی نه زنده است داره نفس میکشه ! ولی چرا خشکش زده نکنه اونم مثل بقیه.....

ناگاه صدای شلیک توپ ، از رادیو و شروع سال جدید و پاره شدن سکوت سهمگین سال قبل :)


+چرا همیشه قبل از شروع سال ، همه ساکتن و بی حرکت ، یا فقط ما اینطوریم ؟



۹۵/۱۲/۲۸ ۱۰ نظر ۴
یک آشنا

قضیه آینده کاری


مساله اصلی که توی آینده کاری وجود دارد مساله امنیت شغلی هست و البته آینده ای که واقعا آدم انتظار دارد وجود داشته باشد ، این مساله که آدم تمام عمرش را برای منفعت دیگری کار کند یک مقدار دور از انصاف است ، و اگر آدم همچنین شرایطی رو دوست داشته باشد مثل این می ماند که به بردگی تن داده باشد ، چیزی غیر از این نیست ، و البته می تواند دلش را خوش کند که من دارم خدمات خودم رو میفروشم  و سپاسگزار هم باشه برای موقعیتی که بهش دادند در صورتی که واقعا قضیه این نیست ، و اگر بخوایم معقول تر فکر کنیم ، بعد از گذشت سال ها خواهیم دید که تمام پتانسیل خود را برای پیشرفت دیگران هزینه کرده ایم بی آن که خودمان هیچ نسیبی از آن برده باشیم.  پس من هم مثل هر آدم عاقل دیگری سعی می کنم و خواهم کرد که از شرایط کنونی استفاده کنم و آینده مد نظرم خودم را خلق کنم ، و چقدر از دیدن آدم هایی که از شرایط کنونی خود راضی هستند و هیچ اقدامی برای بهبود شرایط خود ندارند تعجب میکنم ، البته تعداد این آدم ها آنقدر هم کم نیست و بیشتر افراد دنبال یک شغل هستند هر چه شغل ثابت تر ، بهتر!

همیشه این رویکرد در من وجود داشته است که خودم خالق شغلی باشم که دارم ، البته همیشه شرایط راحت نبوده و نیست و گاهی هم شکست را تجربه کرده ام و شاید میزان درآمد از آن شغل آنقدرها هم چشمگیر نبوده است ، اما یک رضایت درونی همیشه همراهم بوده است و این تمایل را درونم حفظ کرده است. 

خوب قطعا همیشه این نگرش کاری چالش های خاص خودش را دارد و آن چیزی که به آن آرامش کاری می گویند وجود ندارد ، چرا که همیشه چیزی برای ارتقا وجود خواهد داشت و همین مساله باعث خواهد شد که شغل پیش روی شما کسل کننده ، خسته کننده و یک نواخت نباشد ولی در عوض باید کار کنید ، کار به معنی واقعی کلمه نه کاری که به عنوان یک کارمند ، البته بخشی از کار شما کارمندی برای خودتان خواهد بود. 

در این رویکرد شغلی ، گاهی مجبور به انجام کارهایی می شوید که اصلا تمایل و رغبتی به انجام آنها ندارید ولی خوب برای توسعه کسب و کارتان لازم است ، پس از مواجهه با چنین شرایطی از آن فرار نکنید و دقیقا با آن روبرو شوید و انجامش دهید.

هر کاری نیاز به ممارست و تلاش دارد ، یکی از چالش های کسب و کار های نوین ، مساله نو آوری است ، اگر قرار باشد کسب و کار شما نسبت به باقی کسب و کار های موجود برتری داشته باید و به موفقیت برسد نیاز به پازلی جادویی دارد که همان خلاقیت و نو آوری است. خلاقیت شما نباید قرن ها جلوتر از تخیل رایج باشد آن گونه که حتی خود شما نتوانید موضوع آن را به دیگران توضیح دهید ، خلاقیت مورد بحث آن گونه باید باشد که افراد در عین حال که آن را می پذیرند و تمایل به استفاده از آن داشته باشند آن را گامی نو در عرصه مربوطه بدانند. شما باید نیازی رو بیدار کنید که وجود ندارد ، پس اول باید به نحوی نیاز رو ایجاد کنید ، و این به نظر من یعنی خلاقیت در آینده که کار ساده ای نخواهد بود و قطعا شکست های پی در پی ، به زودی از پایتان در خواهد آورد مگر آن که برای آینده بجنگید.

حل معادلات مجهول در مجهول هم یکی از چالش های کسب کار های جدید است ، وقتی که کسب و کار مد نظر خود را پایه گذاری می کنید ، این شما نیستی که مسیر حرکت رو مشخص می کنید ، بلکه همین معادلات هستند که آینده شما رو رقم میزنند ، مجهولاتی که شاید هیچ ربط مستقیم ، به کار شما نداشته باشند ولی به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر روی کار شما تاثیر می گذارند ، پس چاره ای ندارد که برای میل کردن به هدف مورد نظرتان این معادلات مجهول را تا جای ممکن حل کنید و از سخت و مجهول بودن آنها نهراسید ، وقتی از مجهولات حرف میزنیم یعنی هر چیزی میتواند باشد ، از تصویب یک قانون جدید در مجلس ایران تا یک قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل ، پس واقعا هر چیزی میتواند باشد.

تمام موارد بالا ، از راه اندازی کسب و کار ، همه از تجربیات خام خودم هست ، هر چند که شکست های پی در پی (شکست در دایره واژگان من یعنی عدم دست یابی به موفقیت است ، حفظ موقعیت فعلی هم شکست از نظر من معنی می شود.) خسته ام کرده ، اما باز دست به کار جدید خواهم زد شاید که راه موفقیت را پیدا کنم.


+ این که بگم شکست خورده ام ، اصلا باعث ضعف نفسم نمی شود ، به هر حال تلاش خوردم را کرده ام، راهی را پیموده ام ، هرچند نادرست ، تو چه کرده ای جز این که نگاهت را به دست دیگران دوخته ای ؟


۹۵/۱۲/۲۲ ۱۰ نظر ۳
یک آشنا

یک آشنا و کپی رایت


برای خیلی ها مهمه ، ولی خوب برای من به شخصه اونقدارم مهم نیست ولی امروز از اون دنده پا شدم ، همون دنده دیگه ! 


- الو ، شرکت فلان ؟

+ بله بفرمایید ؟

- با مسئول سایت کار داشتم

+ شما ؟

- یک آشنا هستم !

{کمی انتظار}

+ بله بفرمایید !

- ببخشید فامیل شریفتون ؟

+ آقای فلانی هستم

- به نظر شما کپی مطالب دیگران بدون درج منبع دزدی حساب میشه یا نه ؟

+ بله - چطور ! 

- پس لطفا دزدی نفرمایید ، و اون مطلب رو که از یک آشنا برداشتید رو با ذکر منبع منتشر کنید یا پاکش کنید ! 

+ {هنگ کردن و صدای داغون شدنش اومد} ببببب اا  ا  شه

- خدا نگهدار 

بامب


والا :/

+ انتقام همه رو گرفتم ، دلم خنک شد!

۹۵/۱۱/۲۶ ۱۹ نظر ۵
یک آشنا

کیش و مات


قصد ندارم از شطرنج چیزی بنویسم ، منظورم سفر کیش بود و مات موندن تو کار مردم ، در ادامه بیشتر توضیح میدم ، دو سه روز میشه که برگشتیم ، خوب واقعا عالی بود ، همه چی  البته به جز قیمت ها ، نزدیک به یک هفته کیش بودیم ، جاتون خالی خیلی خوش گذشت ، هوا به صورت میانگین 20 درجه بود و یکی دو شب سرد و شد و حتی باران هم آمد  و چه خوب بود قدم زدن در سکوت شب و صدای دریا و نم نم باران ، حس خیلی متفاوتی از هر چیزی که بشه توصیفش کرد بود.

به نظر من یکی از آرامبخش ترین تفریحاتی که در جزیره کیش وجود داره ، دوچرخه سواری هست ، خبر خوب این که دوچرخه سواری برای بانوان آزاد هست و به هیچ مشکلی میشه دوچرخه سواری کرد. بعد از اون جاده ای هست که مخصوص دوچرخه سواری دور تا دور جزیره کیش کشیده شده ، یعنی تا هرچقدر دوست داشته باشید میتونید کنار ساحل با صدای دریا دوچرخه سواری کنید و از مناظر لذت ببرید(مثل عکس زیر)


بعد از دوچرخه سواری ، ساحل شنی خلیج فارس بهترین گزینه برای لذت بردن از سفر کیش هست ، شن های تقریبا سفید ، ساحل تمیز (حداقل جایی که دور از دسترس بشر باشه) و نسیم دریا و باز خود دریا و صدای اقیانوس هند که مرا میخواند به خویش :) ، البته اگر بسکویت نه پفک ! داشتید میتونید تا دلتون بخواد به مرغ های دریایی غذا بدید و اونام دورتون جمع میشن و به دستاتون خیره میشن ، در نهایت حس خیلی خوبی هست که باید تجربه کنید.


البته هنوز در شگفتم چطور کلاغ توی اون گرما میتونه زنده بمونه ! ، اگر به عکس بالا دقت کنید میتونید کلاغ رو هم ببینید ، البته خیلی پراش کمتره ، ولی به شخصه کلاغ توی مناطق جنوبی ندیده بودم و برام جای تعجب زیادی داشت .

یه کار دیگه ای که هست که عده ای اونو تفریح میدونن ، اما به نظرم اصلا تفریح نیست ، و اونم دیدن کردن از بازار های مختلف هست ، خوب تعداد بازار ها خیلی زیاده ، ولی همیشه این سوال برام مطرح بوده که خرید کردن چطور میتونه یه تفریج محصوب بشه ، همیشه وقتی پا به بازار میزارم که چیزی رو لازم داشته باشم و فقط برای همون منظور میرم بازار ولی به جرات میتونم بگم عده ای که میان کیش ، حتی دریا رو هم نمی بینن و تمام وقتوشون رو توی بازار ها مختلف تلف میکنن ، بازار هایی که شاید توی شهر خودشونم بهترش وجود داشته باشه اما انگار بازار توی مسافرت یه چیز دیگه است. این یکی از مسایلی هست که بات مات موندنم شده بود.

از طرفی عده ای هم انگار فقط برای آپدیت کردن اینستاگرامشون اومدن کیش و مدام در حال سلفی انداختن و عکس گرفتن هستن ، اینقدر غرق این عکس گرفتن ها میشن که فراموش میکنن برای چی اومدن مسافرت ! ، فکر میکنم مدام عکس گرفتن  جز وقت تلف کردن و از دست دادن لحظه هیچ چیزی در بر نداره ، اینطور بگم ای کاش ، ای کاش گوشی ها هم فیلم 36 تایی میخورد و بعد از 36 تا شات دیگه عکس نمیگرفت ، اون موقع هم سنجیده تر عکس میگرفتیم و هم لااقل از مسافرتمون لذت میبریم ، در لخظه ها زندگی میکنیم نه در گذشته ، بعد از این که برگشتیم با عکس ها بخوایم بسنجیم که سفرمون بهمون خوش گذشته با نه ! 

اینم باز به دلیل دیگه برای مات و مبهوت موندن و دلایل خیلی زیادی که شاید جای گفتنش نباشه !

از اینا که بگذریم ، تنها مشکل موجود توی جزیره غذا هست ، تمام رستوران ها غذای خیلی بی کیفیت و با قیمت های نجومی ارایه می کنند ، نه این که غذا ها واقعا بد باشن ، منظورم اینه که با توجه به مبلغ پرداختی اصلا کیفیت مناسبی نداره ، به صورت میانگین هر وعده غذا توی جزیره برای یک نفر پنجاه هزارتومان هزینه دارد ، البته دقت کنید که میگم میانگین یعنی میتونه کمتر یا بیشتر هم باشه !


در کل سفر خوبی بود که باعث شد روحیه ای تازه کنیم و در فکر سفری دوباره باشیم :))


۹۵/۱۱/۰۸ ۲۴ نظر ۱۰
یک آشنا

ذوق مردگی!


منظورم ذوق مرگی نیست  ! ، دقیقا ذوق مردگی است ، این که ذوق خودم رو از دست دادم ، هر اتفاقی خیلی طبیعی به نظرم میآد و ذوق چیزی رو ندارم ! 
چه مرگم شده ، انگار کل آینده قابل پیشبینی شده باشه ، و هیچ رخنه ای از غافل گیری توش احساس نکنم ، یعنی تا این حد هیچی نمیتونه غافلگیرم کنه :(
و این بده ، اصلا خوب نیست ، وقتی شنیدم سریال هلمز فصل 4 اومده ، همین حس رو داشتم خیلی طبیعی ، با تمام شدن فصل ، هنوز قسمت یک رو هم ندیدم (خیلی هلمز رو دوست داشتم ، الان نمیدونم واقعا دوستش دارم یا ....). وقتی کارت مترو رو هک کردم و از صحت هکم صد درصد مطمئن شدم ، باز هیچ حس خارق العاده ای نداشتم ، یا این که قراره فردا برم مسافرت کیش ، جایی که تاحالا نرفتم ، باز هیچ حسی ندارم ؛ دیشب خیلی عادی بی هیچ هیجانی خوابیدم (معمولا دو سه شب قبل از مسافرت خوابم نمیبرد) اگر کنسل هم بشه ، هیچ ناراحت نمیشم انگار ! 
یا وقتی تصویر SSTV رو از ایستگاه بین المللی فضایی دریافت کردم باز ... ، انگار نه انگار 

دوق مردگی ، اینه که هیچی برات غافل گیر کننده نیست !
این جور زندگی رو دوست ندارم 
۹۵/۱۰/۲۹ ۱۸ نظر ۱۰
یک آشنا