عنوان های زیادی تو ذهنم می چرخید ، مثل ، "خر بخر از مخابرات نخر" یا "کلاهبرداری اینترنت مخابرات" یا حتی "وقتی سپاهی شد این شکلی شد" و .... ولی در اخر یه انتخاب ملایم مثل همون چیزی که میبینید رو داشتم!
اول اعتراف میکنم یک عدد مجبور می باشم اگر دارم اینترنتم رو از مخابرات تهیه میکنم و هیچگونه رضایتی در وجودم بابت این انتخابم وجود ندارد. هر شرکتی جز مخابرات به من FTTH (اینترنت فیبر نوری) ارائه بده به ثانیه نشده اینترنتم رو جابجا میکنم که متاسفانه داوطلب پیدا نمیشه :|
فکر میکنم به خوبی رویکردم رو در خصوص سرویس های مخابرات عنوان کردم و دلایل شخصی خوبی هم برای این تفکرم وجود داره که عنوان به عنوان ذکر میکنم.
قبل از همه دزدی :
دزدی تنها این نیست که اختلاس های چند میلیاردی بکنی ، یا از در و دیوار ملت بخوای بالا بری ، وقتی پول سرویسی رو داری می گیری و نتونی خدمات درستی مثل اون چه که توی قراردادت ذکر کردی ارائه بدی به شکل خیلی ساده ای دزدی انجام دادی عزیزم .
وقتی به دلیل خطا در محاسبات ترافیک یهو با دانلود یه مگ ، یه گیگ رو به حساب کاربر میزنی ، میشه دزدی ، وقتی که میگی من اینترنت 50 مگ دادم و وقتی من 10 مگ هم دانلود ندارم ، میشه دزدی ، خطم هم نویز نداره ؟ نه جان من اگه داره بگو ، خش خش میکنه نه ؟! صدا نمی آد ، نه عزیزم فیبر نوری هست ، نویزی نمیشه به این راحتیا :/
بعد ترش خر فرض کردن مشترک:
وقتی که زنگ میزنم مرکز به اصطلاح پشتیبانی ، وقتی سیستم مشنگتون میگه ربع ساعت باید توی صف واستی ، بعد از ربع ساعت بوق رو اشغال میکنی ، میشه توهین به من !
وقتی زنگ میزنم پشتیابنی مسئول پشتیبانی جوابی برای گفتن نداره و تماس رو قطع میکنه نه بهتر بگم فیش میکروفن رو میکشه میشه توهین به من ، وقتی پشتیابن شما در واقع هیچی از بیت و بایت و دیتا ریت و دانلود و آپلود نمی دونه و میذاریش اونجا که مثل دلقک تکرار کنه اختلال سراسری هست میشه توهین به من ! هر بار که پشتبانی شما میگه مودم رو خاموش روشن کن ، شاید درست شد ، نمیدونم از خنده چکار کنم .
بله مخابرات عزیز ، مشتری های شما ، یه کوچولو از تکنولوژی سر در می آرن و اگه دارن تحملتون میکن ، واقعا مجبورن :|
گران تر از شما نیست دیگه:
چیزی که باعث شده بود ، مشتری های شما زیاد بشن ، در واقع کیفیت خدمات شما نبوده و نیست ، بلکه ارزانی بوده ، که اونم با هزار دوز و کلک مثل اون دزدی ها انجام میدادی بوده . بگذریم ، آره خدمات نامرغوب به قیمت کم ارائه می کردی ، خوب مردم هم ترغیب می شدن بیان از شما خدمات تهیه کنن ! اگر نه کاربر عادی کجا براش اهمیت داره که ترافیکش از چند تا سرور رد میشه و چطور میشه که HTTPS ها خطا میدن و نا امن میشن و ......
اما وقتی که وزیر جدید با یه شعبده بازی ظاهر شد و همه رو جادو کرد و طرح مزخرف کنونی رو تصویب کرد ، دیگه شما یارای مقابله نداشتی :/
الان با یه حساب سر انگشتی گرون ترین اینترنت رو شما دارای ارائه میکنی ؛ فرض کنید شخصی بخواید اینترنت 8 مگ برای محل کارش خریداری کنه اگه از شما خریداری کنه باید مبلغ 50 هزار بده و تو یه ماه 90 گیگ ترافیک دریافت کنه که میشه گیگی 0.55 هزار یا 550 تومان یا 5500 ریال ، حالا اگر همون فرد این اینترنت رو از مثلا شرکت شاتل خریداری کنه میشه 50 هزار و 175 گیگ ترافیک ماهیانه که میشه به عبارتی هر گیگ 0.285 هزار یا 285 تومان یا 2850 ریال ، میبینیم که خیلی ارزون تر شد ولی اگه بیشتر سرچ کنه و از فن اوا بخره 8 مگش میشه 50 هزار تومان و 200 گیگ ترافیک که میکنه به عبارتی هر گیگ 0.250 هزار یا 250 تومان یا 2500 ریال ، که از نصف قیمت شما هم کمتر هستش !
بله گران ترین اینترنت رو مخابرات داره ارائه میکنه
از هیچ اقدامی برای روانی کردنتون دست بردار نیستند:
این طرح جدید ، بده ! یعنی اصلا این طرح رو جوری طراحی کردن که همه به اینترنت پر سرعت دسترسی نداشتی باشی ، برگردیم به دنیای پارینه سنگی ، وقتی که مودم دیال آپ بود و برای باز شدن یه صفحه باید مدت ها و سال ها صبر می کردی ، خوبی طرح قبلی این بود که حداقل وقتی پول داده بودی دیگه نیازی نبود اعصابت رو هم خرج کنی و منتظر باز شدن صفحه باشی ، شرکت های ارائه دهنده هم از خداشون بود که سرعت بالا ارائه بدن که شمام ترافیک رو زود تر تمام کنی ، پس دیگه لازم نبود اعصابتون رو هم بذارید که چرا اینقدر کنده اینترنت :/ اما الان چی ؟ ، پول رو میدی اعصاب رو هم میدی ، آخرشم سرت کلاه رفته بله این است طرح جدید.
آقای وزیر درسته در جهان اینترنت به صورت پهانی باندی فروخته میشه ولی بدون محدودیت حجمی ، این نهایت نبوغ شما بوده که صنعتی و سنتی رو قاطی کردی.
چگونه خنک شویم :
خوب همونطور که میبینید خیلی همه چیز نابجا است و هیچ چیز به نفع مشتری وجود ندارد ، پس حداقل کاری که میتونم بکنم اینه که آخر هر ماه ، اسریپت زیر رو توی کرون جاب بذارم که هر ساعت یک بار اجرا بشه
wget http://download.thinkbroadband.com/1GB.zip -O NUL
یعنی هر ساعت یه قایل یک گیگی رو دانلود کنه بریزه دور ، تا حداقل حس نکنم پولی که دادم حیف شده. البته باید هوشمند تر باشه و لینک های بیشتری داشته باشه تا کش سرور از خداش نشه و هر بار بره کل فایل رو دانلود کنه !
+ راستی با اینترنت 8 مگابیت بر ثانیه فایل فوق باید 17 دقیقه دانلود بشه اگر بیشتر طول کشید یعنی اینترنت رو دارن قاطی آب بهتون می فروشن و سریعا با 195 تماس بگیرید و ثبت شکایت کنید.
تنها بودم !
از چهارشنبه بعدازظهر و کل پنجشنبه ، جمعه ، شنبه ، یکشنبه ، حتی نرفتم پشت پنجره بیرون رو ببینم که روزه یا شب ؛ این جور وقت ها ساعت کامپیوتر هم میریزم به هم که کلا دربند زمان نباشم ، پرده ها رو می کشم ! و لامپ ها رو روشن میکنم ، که شب و روز رو احساس نکنم و در اخر coup de grce ، گوشی رو خاموش میکنم !
و کلا غرق میشم ، فکر کنید چقدر موضوع باید جذاب باشه که سه روز قید سر کار رفتن رو بزنم ، و اینطوری خودم رو زندانی کنم :|
و کلا اکوسیستم حیاتم تغییر می کنه ، از اونجایی که تنهام کسی برام غذا درست نمی کنه ، از اونجایی که جذابیت موضوع اونقدر بالاست که اینتراپت گرسنگی توی مغز ازش پایین تره ، معمولا روز ها یا نهار و شام رو یکی میکنم یا صبحانه و نهار رو ، فقط به خوردن بیسکویت و کیک و شیر اکتفا میکنم برای اون یک وعده ها ، که خوب البته مزایایی هم از جمله عدم نگرانی برای کالری مصرف شده.
خیلی کم پیش میآد یک موضوعی این چنین برام جذاب بشه ، که حاظر باشم اینطور قید همه چی رو بزنم ، به نظرم خوبی دنیای آدم های تکنولوژیک همینه که گاهی اینچنین سرخوشی هایی توش پیدا میشه. البته متاسفانه خیلی وقت ها افراد این احساسات را سرکوب می کنند و فراموش !
قبل تر ها این چنین موارد خیلی بیشتر بود یا شاید براشون وقت بیشتری میذاشتم ، حیف ، اینقدر زندگی دچار فراز و نشیب شده که آدم فراموش میکنه علایقش رو ، اصلا زندگی بدون علاقه واقعا چه معنی ای میتونه داشته باشه به جز تداوم بی هوده حیات ؟
اما موضوع در واقع یک چالش بود ، مسابقه ساخت یک دوربین تحت شبکه ! ، شاید چیز مهم مهمی نباشه ، این روزها اینقدر تکنولوژی پیشرفت کرده که شاید سر هم کردن یک دوربین به سادگی سرهم کردن چند ماژول آماده باشه ! ، اما من عادت دارم مسائل رو برای خودم سخت کنم ، و به این شکل تغییر دادم
ساخت یک دوربین تحت شبکه ، بدون استفاده از ماژول های سخت افزاری و نرم افزاری آماده :|
و این طور شد که تمام لایه های TCP/IP و MQTT و کتابخانه های انکدر Jpeg و الگوریتم فشرده سازی هافمن و حتی فایل سیستم FAT را از صفر برنامه نویسی کردم .
همه این کارها شاید به نظر اختراع دوباره چرخ باشد ولی واقعیت این است که اینطور نیست ! این کار باعث درک بهتر سیستم و حتی کشف موانع و نقاط ضعف یک سیستم می شود.
+ تا حالا شده مساله ای در حوزه علایقتون اینقدر براتون مهم بشه که بخواید اینطور بهش بپردازید ؟
خوب اولین باری نیست که حضرت ایرانسل دسته گل به آب می ندازه !
یادمون نرفته ، درز کردن اطلاعات مشترکان
یا دست کاری اطلاعات وب و قرار دادن تبلیغات خودش
الانم خیلی اتفاقی ، هر پیامکی به آیو(نوعی تلویزیون اینترنتی) میدم یک پیامک تبلیغی لنز(تلویزیون اینترنتی ایرانسل) دریافت میکنم ، اصلانم مشخص نیست که دارید پیامک ها رو شنود میکنید :/
+ اصلا بعیدم نیست این که آیو جوابم رو نمیده ؛ دلیلش این باشه که پیامک هام فیلتر میشه :/
+ یا قانون نداریم ، یا اگر داریم اجرا نمی کنیم ، اصولا قانون کشک تشریف دارند
گروه موسیقی Bony M در دهه 70 میلادی یکی از گروه های مطرح و معروف موسیقی بود. معروفیت و مقبولیت گروه بانی ام به حدی بود که کارهای این گروه بارها در صدر پرفروش ترین آهنگ های اروپا جای گرفت.
بریم به مریخ
بیستم جولای 1976 ؛ اولین عکس از سطح مریخ که توسط Viking 1 گرفته شد و به زمین مخابره شد.
تقریبا تمام بدبختی های ما همین مساله کلید خورد. Viking 1 دارای تکنولوژی هایی بود که الان وجودتون خیلی عادی به نظر می آید ولی نه همیشه !
قبل از این بخوام شرح بدم چطور این مریخ نورد کلید بدبختی های چند ماهه اخیرم شده ، بذارید یکم از زوایه مهندسی و این مریخ نورد رو بررسی کنیم.
فاصله مریخ تا زمین در کمترین حالت 56 میلیون کیلومتر و در بیشترین حالت حدود 250 میلیون کیلومتر است که به صورت میانگین فاصله زمین ، مریخ حدود 225 میلیون کیلومتر است ، سرعت نور حدود 300 هزار کیلومتر در تانیه است ، از اونجایی که امواج رادیویی با سرعت نور در فضا منتشر میشن ، پس ارسال و یا دریافت اطلاعات از مریخ نورد در کمترین حالت حدود 3 دقیقه طول میکشه و به طور میانگین 12.5 ، یعنی 12.5 دقیقه باید منتظر باشید که دستور ارسالی شما به مریخ نورد برسه و 12.5 دقیقه هم صبر کنید تا جواب مریخ نورد رو دریافت کنید ! تازه اگر اشتباهی نکرده باشید.
خوب همونطور که میبینید عملیات کنترل و حرکت مریخ نورد خیلی پیچیده میشه ، فرض کنید مریخ نورد داره مستقیم میره یه تصویر دریافت میکنید که وجود یه پرتگاه رو جلوی مریخ نورد شما نشون میده خوب باید بدونید که این تصویر با توجه به فاصله زمین و مریخ مربوط به 3 تا 12.5 دقیقه پیش هست ، که بعد با توجه به ناهمواری های سطح و سرعت مریخ نورد باید موقعیت جاری و موقیعت آینده رو تحمین بزنید چرا که دستور گردش به چپ یا راست شما اگر همین الان صادر بشه در زمانی بین 3 تا 12.5 دقیقه دیگه به دست مریخ نورد خواهد رسید و اگر کوچک ترین اشتباهی انجام بدید مریخ نورد به فنا میره ؛ مریخ نورد تو کوچه بغلی نیست که برید از چاله درش بیارید ، حدود 4 سال زمان لازمه که یک مریخ نورد از زمین به مریخ برسه و سال ها صبر و تلاش آدم های بسیاری رو به فنا خواهید داد.
خوب این تا اینجای کار ، فرض کنید موقع نوشتن برنامه مریخ نورد یک خطای خیلی کوچیک کردید و یه متغییر 16 بیتی رو 8 بیتی تعریف کردید که باعث میشه سرعت عکس العمل مریخ نورد خیلی کند بشه ! هرچند ناسا یک مریخ نورد دوم روی زمین داشت که اول دستورات و برنامه ها روی اون تست میکرد ولی همیشه این راه حل جوابگو نیست و شرایط باید جوری باشه بشه خطا رو دید ، یعنی مریخ نورد واقعا رو مریخ باشه نه زمین !
پیدا کردن خطا بدون دسترسی مستقیم به مریخ نورد و فقط با آنالیز داده های ارسالی و بررسی برنامه ممکنه ، اما مساله اصلی برطرف کردن خطا درون برنامه نیست بلکه برنامه ریزی مجدد برنامه اصلاح شده است :|
نمیشه که یکی رو قرستاد رو مریخ که برنامه اصلاح شده رو بریزه روی مریخ نورد و مریخ نورد رو خاموش روشن کنه که برنامه جدید اجرا بشه ، کاری که میشه کرد اجرای تکنیک
Over-the-air programming است ، یا همون برنامه ریزی رو هوا ، کاری که الان رو زمین هم انجامش میدیم ، اما خوب این کار خیلی ریسکی است چون یک خطای کوچک ، میتونه کل پروژه چند میلیارد دلاری رو به فنا بده ، اصول کار اینطوره که برنامه از دو قسمت تشکیل شده ، قسمت اولیه که بهش میگن بوت لودر و قسمت دوم که برنامه اصلی است ، بوت لودر در واقع یه برنامه خیلی کوچیکه که کارش کپی و نصب برنامه جدید هست ، یعنی برنامه جدید که ممکنه از طریق ارتباط رادیویی یا حافظه خارجی یا هر شکل دیگه ای در دسترس قرار بگیره رو بر روی حافظه و به جای برنامه اصلی نصب میکنه و سیستم رو مجدد راه اندازی میکنه !
خوب این تکنیک خیلی هوشمندانه است ، ولی بزرگترین مساله این سیستم اینه که اگر برنامه بوت لودر مشکل داشته باشه هیچ راه فراری نیست .
چرا مریخ نورد ما رو بیچاره کرده ؟
خیلی ساده است ، چون باعث پیدایش این تکنولوژی ها شده و ما مجبور به استفاده از اونها. البته کار برای برنامه نویس های سطح بالا یعنی اشخاصی که برای کامپیوتر و گوشی برنامه می نویسند شاید خیلی ساده باشه ولی فرض کنید شما سیستمی رو طراحی میکنید که حتی سیستم عاملش رو هم خودتون باید بنویسید ، این میشه که باید زبان های طرح بالا مثل سی شارپ و جاوا و ... کنار بذازید و برید سر وقت C و Asm !
خوب برنامه نویسی به شکل سطح پایین خیلی تمرکز میخواد، و گاها خطاهایی رو می بینید که باعث میشه مغزتون کرکره هارو بکشه پایین و بگیره بخوابه :|
خوب برای سیستم های Embedded هم بوت لودر رو اید بنویسیم و هم سیستم عامل و هم برنامه کاربری رو ، خیلی سخت میشه گفت برنامه نوشته شده هرچقدر هم که روی میز تست شده باشه بودن خطا است و قطعا خطاهایی وجود دارند که فقط در شرایط خاصی ظهور می کنند.
و اما تجربه تکان دهنده :
سیستمی رو طراحی کردیم که قراره به عنوان ناظر بر روی یک سری وسیله نصب بشه و یه سری گزارشاتی رو تهیه کنند، که گزارشات میتونه باعث جریمه و حتی اخراج اپراتور دستگاه بشه! پس میبینید که چقدر سیستم حساس است نه از این نظر که خاصی رو انجام میده بلکه از این نظر که حق و ناحق نکنه ، و از طرفی پیچیده ترین بخش طراحی مربوط به قسمتی است که اپراتور سر دستگاه رو کلاه نذاره (قویترین احتمال موجود).
قرار بر این شد که برنامه اصلی دستگاه بتونه از طریق شبکه همراه خودشو بروز رسانی و آپدیت کند ، سیستم آماده تحویل شد و تست های اولیه هم همه با با موفقیت پشت سر گذاشته شد.
تعداد 100 عدد دستگاه به عنوان نمونه نصب و راه اندازی شد ، خطاها و تغییرات برنامه اصلی از طریق OTA (برنامه ریزی رو هوا) برطرف شد. بعد از گرفتن بازخورد های مثبت عملیات نصب شروع شده بعد از نصب پراکنده (در سرار کشور) متوجه شدیم که قابلیت OTA بر روی برخی دستگاه ها کار نمی کند و نمی شود از راه دور آنها رو آپدیت کرد، ابتدا این درصد کم بود بعد با افزایش تعداد نصب ها این آمار به 60 درصد دستگاه های نصب شده رسید.
اولین احتمال مربوط به برنامه بوت لودر بود که ممکنه باگی داشته باشد ؛ مجددا برنامه بوت لودر بازنگری شد و بخش هایی محتمل باز نویسی شدند ، دستگاه هایی که در دسترس بودند آپدیت شدند و مشکلی مشاهده نشد بعد از یک روز دوباره مشکل مشاهده شد !
برای رفع خطا هایی این چنینی لازمه که اول خطا را روی میز کار ببینید بعد احتمال های مختلف رو حذف کنید تا ریشه مشکل پیدا بشه ، اما وقتی که خطا رو نمی تونید روی میز کار ببینید ، باید مغزتون رو صد چندان به کار بندازید و دنیال جواب بگردید و لازمه از تمام جزییات مربوطه آگاه باشید.
بعد از بارها و بارها بررسی خط به خط برنامه بوت لودر و حتی بررسی احتمال های خنده دار مثل سرد کردن و گرم کردن دستگاه و ایجاد شرایط مختلف تست ، وارد جزییات پروتکل های شبکه نظیر TCP شدم که بعد از مدتی بررسی و خواندن جزییات پروتکل و بررسی شرایط کاشف به عمل آمد که بله شرکت های اپراتور همراه روترهای های خودشو توی شهر های کوچک دست تنظیم ننموده اند و باعث ایجاد این مشکلات شده اند.
چه باید کرد ؟
بعد از کشف خطا که متاسفانه از سیستم های خارجی بود ، باید دنبال راه حل مناسب می گشتیم ، خوب قطعا اپراتور همراه از ما قبول نمی کرد که بره و کانفیگ BTS ها رو عوض کنه ، ما باید مشکل خودمون رو حل میکردیم ، خوب این کارم انجام دادیم ولی مساله اصلی این بود که باید برنامه بوت لودر عوض میشد تا سیستم درست بشه کاری که حتی کسی بهش فکرم نمی کنه ، اما وقتی که تعداد زیادی دستگاه در سرار کشور نصب شدن سر زدن به همه اونها و تغییر برنامشون کار منطقیی نیست.
بعد از روزها فکر کردن ، تکنیکی به ذهنم رسید که با استفاده از آن قادر بودم هم برنامه کاربر و هم برنامه بوت لودر رو آپدیت کنم، ولی واقعا کار پیچیده ایست چرا که لحظه وجود خواهد داشت که سیستم داری هیچ برنامه ای نیست نه بوت لودر و نه کاربری و CPU فقط برنامه های cache شده درون بافر را اجرا خواهد کرد و کوچکترین اشتباهی باعث میشه که سیستم از کار بیفتد و قابل بازیابی هم نباشد. اینجا بود که به قول یکی از همکارا پامون رو از مریخ فراتر گذاشتیم و به مشتری رسیدیم !
هماهنگ کردیم و دستگاه ها رو تا مراکز استان ها منتقل کردند و همه رو بروز رسانی کردیم و خدا رو شکر مشکل خاصی نبود.
چاشها اینگونه مرزهای دانشمان را جابجا میکند. پس همیشه برای خودتان چالش داشته باشید.
+ زمستان هم کم کم شروع می شود.
جستجو
خوبی جستجوی اینه که ، آدم یهو تو فایل های قدیمی و خاک و خورده درایو های سیستمش چیزایی رو می بینه که خاطره های تلخ و شیرینی رو زنده می کنه !
اعتماد
وقتی که به شخصی را استخدام می کنید ، مثل این می ماند که به اون اعتماد کرده اید ، چقدر سخت است که جواب این اعتماد ، با ضربه های تکان دهنده ای داده شود. تا قبل اتفاقی که در ادامه بدان می پردازم ، خیلی راحت اعتماد می کرد و فکر می کردم همه آدم ها راست گو هستند ، اما در یافتم که چقدر ساده اشتباه فکر می کرده ام ، البته منظورم این نیست که همه مثل هم هستند اما ، باید بپذیرم که دیگر مثل قبل ساده اعتمادم جلب نمی شود ، دیگر فرض را صداقت طرف مقابل نمی گذارم. ساده بگویم تغییر کرده ام.
کپی چرت/
بله صحیح است ، اشتباه تایپی نیست ، کپی لفت است ، کپی چرت است ، قانونی که در حمایت از توسعه دهندگان داخلی در حال اجرا است. اگر خودتان قادر به احقاق حقوق خود نیستید ، باید بنشینید به کناری و زانوی غم بغل کنید. ایران کشور قانون مندی است. اما باید دید که قانون به نقع چه کسانی است !
سایه ها
بله سایه ها با هیچ کسی شوخی ندارند و وقتی سایه ای به دنبال شما باشد ، حتما انتقام خود را خواهد گرفت. پس باور کنید سایه ها شوخی ندارند. آنها را عصبانی نکنید.
ماجرا:
دو یا سه سال پیش از این ، برای توسعه زیرساخت ها نیاز داشتیم که یک برنامه نویس را به سیستم اضافه کنیم ، چه قبول کنید چه نه ، ولی واقعیتی که وجود دارد این است که برنامه نویس با تجربه و کسی که بتواند کار ها را به درستی انجام دهد خیلی کم یاب و گران است، برای همین به یک نیروی متوسط اکتفا کردیم.
بعد از مدتی وقتی که تازه سیسم را به او شناسانده بودیم و کلی هزینه برای آموزشش کرده بودیم ، سازش از کوک خارج شده بود و هر روز به هر بهانه ای فیلش یاد هندوستان می کرد.
یک روز کلافه شدیم و راه هندوستان را به فیل سرکشش نشان دادیم و از شرکت اخراجش نموندیم ، بعد یک هفته کاشف به عمل آمد ، فیل ایشان تمام سورس های شرکت را یا خود به هندوستان برده و با یکی از رقبا روی هم ریخته و سعی در راه اندازی سیستم ما را دارند ! که موفق هم شده بودند.
فکر کنید ، سیستمی که روز و شب آن را اصلاح کرده اید و سالها برای رشد آن وقت گذاشته اید ، به همین راحتی به یغما رفته است. بسیار دردناک است !
ابتدا به سراغ پلیس فتا رفتیم و طرح دعوی کردیم ، که با جواب های سربالا در خصوص نبود مدرک و شواهد لازم مواجه شدیم، که خوب منطقی بود، خوشبخانه آدم احمق همیشه حماقت می کند ، دزد هندوستانی ما هم یک احمق بود و سورس ها را بودن تغییر نام دیتابیس و فایل های مربوطه اجرا کرده بود که شواهد لازم جمع آوری شد و پیگیری های لازم به شیوه های مختلف به مدت 9 ماه از مراجع قانونی و .... انجام شد.
تنها اقدام شدیدی که موفق شدیم انجام بدیم گرفتن یک حکم جلب بود که یا قید وثیقه آزاد گشتند. و جریمه ای نقدی ناچیزی که آن هم به باید به حساب دولت واریز می شد نه ما :| ، واقعا مسخره است ، کپی چرن است دیگر.
اینجا بود که فکر کردیم لذتی که در انتقام است در هیچ چیز نیست . اول سرور مورد نظر را هک نمودیم ، ابتدا اختلالات کوچکی در سیستم ایجاد می کردیم که باعث میشد درگیر رفع آنها باشد ولی این حرکات کوچک آنطور که باید دلمان را خنک نمی کرد ، برای همین یک روز کل دیتابیس رو پاک کردیم ! و مقداری دلمان خنک شد
اما کاشف به عمل آمد که نفر مورد نظر بک آپی از آن را در درایو دیگری دارد و در حال بازگرداندن اطلاعات است ، برای همین دسترسی دوست عزیزمان را از ریموت فطع کردیم ، فایل های بک آپ را پاک کردیم ، دیتا بیس را پاک کردیم و درایو ها را LLF کردیم.
اینطور بود که دلمان حسابی خنک شد .
در انتها
هندوستانی خشمگین مانده بود و فیلی عقیم.
ولی باورش نداشتم و هی منتظر بودم یکی کشفش کنه !
ولی الان باور کردم که واقعا کار هر کسی نبود. هر چند وقت یک باری می بینم که کپی شده و میگم این بار یکی رمزش رو باز میکنه ولی خوب خبری نمی شه که نمی شه.
یعنی براتون جالب نیست که بعد از باز کردن کدش با چی مواجه می شین ؟
این پست رو میگم.
این که توی آزمایشگاه پشت چند تا مانیتور بشینی چند تا شبکه رو هک کنی ، فلان سرویس رو ایجاد کنی یا فلان دستگاه فوق پیشرفته رو از نظر خودت درست کنی هیچ ارزشی نداره ، تا وقتی که بتونی از این دانش توی صنعت و ایجاد اشتغال استفاده کنی. البته سوء برداشت نشه اتفاقا دانش آکادمیک و آزمایشگاهی خیلی خوبه و باعث خیلی پیشرفت های بنیادی میشه ولی خوب تا به بوته آزمایش گذاشته نشه یه محصول هیچ ارزشی نداره.
برای همین هم به پیشنهاد دوستان ، برای مشاوره به یکی از نیروگاه های برق رفتیم ، در کمال تعجب و شگفتی دیدم که چقدر فراتر از انتظارم بود این تجربه جدید ، صحبت ها و ایده هایی که فقط در حد آزمایشگاه بود و چقدر می تونست کمک کنه به صنعت ، به نو آوری و در کمال تاسف چقدر تکنولوژی مورد استفاده قدیمی بود ، نه در همه حوزه ها در حوزه ای که برای مشاوره رفته بودم.
صنعتی سخت گران است!
در نگاه اول همه چی به طرز چشم گیری بزرگ ، خفن ، ترسناک بود ، صدای یونیزه شدن هوا و بوی اوزون (پیوند 3 ملکولی اکسیژن که در اثر یونیزه شدن هوا ایجاد میشه ) به راحتی قابل استشمام بود ، جیز جیز ، هوای خنکی که زیر سیم های انتقال برق حس میشد (ولتاژ های چیزی حدود 400 هزار ولت بود)، آدم رو سخت تحت تاثیر قرار میداد ، و البته باعث ترس و اضطراب می شد...
همیشه وقتی می دیدم که توی اخبار به تجهیزی رو درست کردن یا مهندسی معکوس کردن ، و وقتی که قیمت اونو اعلام میکرد مثلا فلان قدر میلیون تومان ، با خودم دو ، دوتا چهار تا حساب کتاب میکردم که برای ساخت این چنین تجهیزی نیاز به یک پنجم این مبلغ هم نیست ولی چرا اینقدر گران ؟!
ایده های مختلفی داشتم ، مثل این که از عمد گرون حساب کردن ، یا این که پول صرف شده کل پروژه رو اعلام کردن ، یا این که از تجهیزات غیر ضرروری استفاده کردن و هزار و یک دلیل دیگه ، اما با گردش علمی ما توی نیروگاه ، کاشف به عمل اومد که بله ، کاملا هزینه ها منطقی است !
اصولا وقتی پسوند صنعتی پشت محصولی میاید ؛ قیمت آن به شکل نجومی عوض میشود، مثلا یک مولتی متر صنعتی جندین برابر یک مولتی متر معمولی قیمت دارد. خوب چه تغییری ایجاد شده که باید چنین باشد ؟
در صنعت پارامتر اطمینان و ایمینی بسیار مهم است و بیشترین پول هم برای همین مقاصد هزینه می شود. بذارید یکی از خاطرات آقای نماینده نیروگاه رو تعریف کنم که اهمیت این موضوع روشن بشه.
آقای نماینده نیروگاه تعریف میکرد که توربین برای تولید برق با سرعتی معادل 3000 دور در دقیقه به گردش در میاد که به ژنراتور متصل هست ، نیروی این گردش رو از طریق احتراق سوخت فسیلی به دست میارن (نیروگاه مورد نظر ما نیروگاه گازی بود) برای کنترل دور هم با کم و زیاد کردن میزان سوخت می تونن توان مورد نظر رو ایجاد کنن ، خوب خیلی ، خیلی مهمه که ژنراتور آور اسپید نکنه ، برای این منظور چهار یا پنج دیوار امنتیی وجود داره که داده ها رو پردازش میکنه و سرعت ژنراتور رو کنترل میکنه ! یه تجهیزی دارن به نام گاورنر سوخت که در صورت عمل نکردن اون 5 دیوار امنیتی سوخت رو قطع میکنه و فرایند تشخیص خطا تا قطع سوخت در فرایند طبیعی باید حدود 0.2 ثانیه طول بکشه و این خیلی مهمه !
حالا تو یه نیروگاهی در سال های گذشته ، 5 تا دیوار خطا رو تشخصی ندادن و گاورنر هم در زمان مناسب عمل نکرده مثلا به جای 0.2 تو 0.5 ثانیه عمل کرده یا کلا عمل نکرده ، باعث شده که توربین آور اسپید بشه و دورش به 6000 و فرا تر از اون برسه و در نهایت باعث کنده شدن توربین و ژنراتور (وزنی حدود 60 تن) و پرت شدن اونها به چند صد متر اونطرف تر شده :|
پس ببینید پول رو برای همین ایمینی میدن ، شاید 100 میلیون بیشتر ارزشش رو داشته که خسارت چند ده میلیاردی به وجود نیاد.
صنعت برق بسیار کلیدی است
شاید باور کردنش سخت باشه ولی صنعت برق از اون چیزی که به نظر میرسه واقعا برای یک کشور کلیدی تره ، فکر کنید برق یک کشور قطع بشه ، چه ضرر هایی به صنعت و اقتصاد خواهد خورد!
بیشترین مصرف برق در بخش صنعت است مخصوصا صنعت نفت و قطع برق می تواند صدمات جبران ناپذیری را به بار آورد. چه کوره هایی که اگر خاموش شوند برای راه اندازی مجدد آنها به هزینه های میلیاردی نیاز باشد.
آقای نماینده نیروگاه تعریف می کرد که در سال هشتاد و اندی ، به دلیل اختلالی که در شبکه برق پیش آمد بود ؛ برق کل کشور رفت و نیروگاه های برق هم خاموش شدند! اینطور که توضیح دادند یک نیروگاه مثل موتور برق نیست که با استارت روشن شود ، برای راه اندازی نیروگاه های برق نیاز به برق است :| ، یعنی برای این که نیروگاهی رو استارت کنی نیاز است که برق داشته باشید ، با نیروی برق دور نامی توربین را به حدود 2000 هزار دور می رسانند آن وقت است که سوخت می تواند وارد چرخه تولید انرژی شود ! ولی تا قبل از آن بدون برق هیچ کاری نمی شود کرد :/
خوب بعد آن قطع برق سراسری ، چطور دوباره نیروگاه ها وارد پروسه تولید می شوند ؟ ، این سوال ما هم بود که توضیح دادند نیروگاه هایی هستند که قابلیت بلک آپ دارند ، یعنی می توانند بدون برق راه اندازی شوند ، می گفت در آن زمان اولین نیروگاه ، که راه اندازی شد ، نیروگاهی بود در اصفهان که با راه اندازی آن دیگر نیروگاه ها نیز یک به یک راه اندازی شدند.
می گفت که سازمان مخوفی هست به نام دیسپاچنیگ ملی که با تک تک نیروگاه ها ارتباط مستقیم دارد و میزان توان تولیدی هر نیروگاه را مشخص میکند. و هر کسی از آن اطاعت نکند کلاهش پس معرکه است. تعریف می کرد که سال های دور ، یکی از شبکه های ماهواره ای گفته بود که همه مردم برای ایجاد اختلال و فلج کردن سیسم برق در یک ساعت خاص همه وسایل برقی خود را روشن کنند ، خوب این کار واقعا می تونه مخاطره انگیز باشد ، برخی از نیروگاه های بزرگ ، نیروگاه های پاسخ سریع هستند به این معنی که در صورت افزایش مصرف و افت ولتاژ یا فرکانس شبکه در زمانی معادل 0.5 تا 1 ثانیه با افزایش توان تولیدی در صدد مقابله بر می آیند و برخی هم پاسخ کند هستند مثل نیروگاه های آبی که با باز کردن درچه های سد این کار رو انجام میدن و ممکنه تا 10 ثانیه به طول بینجامه ،بقیه هم در وسط این زمان قرار می گیرند. بگذریم
روز موعود رسیده بوده و دیسپاچینگ ملی تولید با تمام ظرفیت رو به همه ابلاغ کرده بوده که یکی از نیروگاه ها به هر دلیلی در اون ظرفیت قرار نگرفته بود، می گفت که نیم ساعت بعد نیروهای امنیتی با هلیکوپتر به نیروگاه مراجه کرده و تمام مسئولین مروبط رو با خود می برند !
یعنی این چندن مساله جدی و خطر ناکه واقعا :/
+ باید بیشتر از آزمایشگاه های خودمون خارج بشیم و عجایب دنیای صنعت رو ببینیم، تجربه لذت بخشی خواهد بود.
15:45 ، اعلام ساعت نیست ، معدل فارغ از تحصیلی ام هست ، به خوبی نشون میده که اصلا طرفدار درس و دانشگاه نبودم؛ همیشه متنفر بودم از کنکور ! این که بخوای توانایی های خودت رو با جواب دادن به سوالات دیگران تازه به صورت تستی ثابت کنی ، واقعا مسخره و دور از ذهنه ؛ کاملا مشخصه که سیستم رو فقط برای راحتی خودشون چیدن نه پیدا کردن لایق ترین ها !
بگذریم ، بعد از برنده شدن توی جشنواره خارزمی دانش آموزی ، مستقیم رفتیم دانشگاه ، درست مثل ثبت نام از راهنمایی به دبیرستان می مونست ، نه استرسی نه کنکوری نه انتخابی ! هرچی دوست داری همون اتفاق می افته ، به نظرم این منصفانه تره ؛ اصلا روال باید اینطوری باشه.
ترم یک : مثل دانش آموزهای اول ابتدایی که خیلی سعی میکنه اتو کشیده و مرتب و وقت شناس باشه ، تک تک کلاس ها رو شرکت کردم ؛ بی هیچ حاشیه ای ، درس ها برام تکراری بود ، قبلا همه رو بلد بودم ، از خودم می پرسیدم خوب این چیزای ابتدایی چیه درس میدند ، خوب اینا رو توی دبیرستان خوندیم که ، میگفتن برای یاد اوری هست و همه توی یک سطح نیستن و قضیه و ماجرا ؛ دیگه با محیط دانشگاه آشنا شده بودم ، غذاخوری کجاست ، کتابخونه کجاست ، کجا اینترنت رو میشه پیدا کرد ، و متنفر بودم که، اینترنت سهمیه ای بود.
خوابگاه پر شده بود و جا نداشت ، سوییت گرفتم ، تنهایی ، از همراه و هم اتاقی خوشم نمی اومد، می شد هزینه ها کمتر بشه ولی خوب راحتی آدم مهم تره از پوله ، پول در میاد که آدم رفاه داشته باشه دیگه !
بعد از امتحانات با این که نمره عالی نداشتم ولی همه به چشم یه همه چیز بلد بهم نگاه می کردند ، مدیر گروه و اساتید می شناختندم و زمینه برای آینده فراهم بود.
ترم دوم : استاید رو میشناختم ، بیشتر کلاس ها رو می پیچوندم ، توی کتابخونه به مطالعه می پرداختم ، بیشتر می رفتم کافی نت دانشگاه و اینترنت میگشتم و وبلاگ می نوشتم ! ، تقریبا 50 درصد کلاس ها رو نرفتم ، و 60 درصد ار بچه های هم سالی رو نمی شناختم ! ، آخر ترم جزوه ها رو کپی گرفتم از بچه ها ؛ اینقدر بد خط و در هم برهم بود که هیچی نمی شد فهمید از توشون ! رفرنس های معرفی شده رو از کتابخونه گرفتم و از اونا خوندم ، فرصت نشد همه رو بخونم ، نمره هام بد نشد ، خیلی هم خوب نشد
ترم سوم: توی دانشگاه کار دانشجویی گرفتم ، کلاس ها رو هیچ کدوم رو نرفتم اصلا ،هر استادی هم که اصرار داشت ، شرکت می کردم اینقدر سوال پیچش میکردم که خودش میگفت تو دیگه نمیخواد بیای سر کلاس
اکانتینگ اینترنت رو هک کردم ، از انتهای لیست یوزر و پسورد ها استفاده میکردم :) ، کتاب میخوندم ، خیلی زیاد ! به صورتی که توی یک ماه چیزی حدود 150 تا کتاب خونده بودم و از طرف کتابخونه بهم جایزه دادن خخخ یه کتاب آناتومی بدن رنگی :| اون موقع حدود 200 تومن پولش بود :/ (رشتم مهندسی هست ولی خوب مطالعه که کاری به رشته نداره ، ای کاش پولشو میدادن ، چند سال بعد دادمش دختر خاله که پزشکی می خوند.) ، جمعه ها هم می اومد دانشگاه ، کتابخونه و اینترنت می رفتم ! حوصله غذا درست کردن نداشتم ، غذا رو سلف دانشگاه می خوردم. تقریبا شکل این عارف های هندی شده بودم ، فقط نهار میخوردم ، نه صبحانه نه شام ! دیگه از بدی های خونه دانشجویی مساله غذاست که همیشه روی مخه !
دیگه جزوه از کسی نگرفتم ، رفرنس ها رو خوندم ! امتحانا بد نشد ؛ حتی تقلب هم رسوندم خخخخخخ
ترم چهارم: کلاس نرفتن که به قوت خودش باقی بود ، تحت تاثیر کتاب های هدایت و کافکا و یه نویسنده ژاپنی بود اسمش یادم نیست ، خیلی درگیر انسان و فضا و ماده و معنویات و خزعبلات و شده بودم ، احساس می کردم که اگه آدم به خودش سختی بده ، به معنویاتش اضافه تر میشه ، هر دو روز یا سه روز یک وعده غذا میخوردم ، نمی دونم چرا فکر میکردم ریاضت یعنی غذا نخوردن خخخخ ، با هیچ کسی ارتباط نداشتم و هیچ دوستی نداشتم جز همکار های توی دانشگاه و البته کتابدار کتابخونه ، که حتی یک بار دعوتم کرد رفتم خونشون ، برای شام :) ، یادم می آد خیلی لاغر شده بودم ؛ چیزی حدود 35 کیلو .
یکی از هم کلاسی های ترم یک ، ردم رو زده بود و توی کتابخونه پیدام کردم ، گفت که از درسا چیزی نمی فهمه و ازم خواهش کرد که باهاش کار کنم ، خوب تنها معذوریتم این بود که از جنس مخالف بود ، ولی خوب فکر کردم یکم تکامل اجتماعی پیدا میکنم ، قبول کردم ، تا دو روز توی همون سالن مطالعه با هم درس می خوندیم ، روز سوم پیشنهاد داد خارج از دانشگاه همون ببینیم و قدم بزنیم ، مثل اسب وحشی رم کردم بهش جفتک زدم و فرار کردم ، باور نمی کنید ولی واقعا ترسیده بودم ، از چی نمی دونم ، الان به رفتار خودم می خندم ! یک امل جامعه گریزی برای خودم بودم .
فهمیدن اکانتا هک شده ، ولی نفهمیدن کی هک کرده ، شانس آوردم ، امتحانا کماف سابق.
ترم پنجم : ناراحتی معده گرفته بودم ، مدیر گروه قصد ادامه تحصیل داشت ، پروژش رو با هم قرار شد کار کنیم خخخ ، تقریبا ادبیات داستانی جهان رو تمام کرده بودم ، فقط آثار مطرح رو البته ، قرار شد منو بعنوان صاحب نظر برای خرید کتاب برای دانشگاه ببرن نمایشگاه کتاب ، کل روال اداری دانشگاه رو میشناختم بوایطه کار دانشجویی ، از سر لج سیستم اموزش رو هک کردم ، دو تا 20 جانانه برای خودم رد کردم :)
به درجه ای از خلوص رسیده بودم که سر جلسه امتحان ، فکر کردم استاد درس ناظر جلسه هست و بهش گفتم با استاد کار دارم :| ، بهم گفت شما رو سر کلاس ندیدم ، فکر کنم اشتباه اومدید :/ ، گفتم نه من یک آشنا هستم خخخ ، با مدیر گروه هماهنگ کردم ، لبخندی زد و گفت هرچی تو برگه گرفتی رو برات منظور می کنم ، گفتم توقع بیشتری ندارم.
نوشتن شعر و داستان رو شروع کرده بودم ، کلاس های شعرخوانی شرکت می کردم ، دریافتم زیاد خوب نیستم ، ادامش ندادم
باقی ترم ها هم همه به کتاب خواندن ، پیچوندن کلاس ها ، هک رمز های مختلف ، خوردن و آشامیدن گذشت.
با خودم فکر میکنم ، چه ارزشی داشت دانشگاه رفتنم ، نه این که بد بوده باشه ، ولی تمام اون چیزی رو که آدما توی دانشگاه یاد میگیرن خیلی کاملترش رو با کتاب خودندن به دست می آرن ، چه لزومی داره که کلی وقت و هزینه کنن برای چیزی که فقط با اشتراک یک کتابخونه می تونن داشته باشن ؟
برای همین هم هست که هیچ علاقه ای به ادامه تحصیل ندارم ، هیچ کجا مدرکم رو ارائه ندادم برای کار !
+ خوشحال میشم تجربیات خودتون رو در مورد درس و دانشگاه بنویسید :)
+ وقتی که بلاگر ها دانشگاه می رفتند:
آقاگل : وقتی که آقاگل دانشگاه میرفت