تنها بودم !
از چهارشنبه بعدازظهر و کل پنجشنبه ، جمعه ، شنبه ، یکشنبه ، حتی نرفتم پشت پنجره بیرون رو ببینم که روزه یا شب ؛ این جور وقت ها ساعت کامپیوتر هم میریزم به هم که کلا دربند زمان نباشم ، پرده ها رو می کشم ! و لامپ ها رو روشن میکنم ، که شب و روز رو احساس نکنم و در اخر coup de grce ، گوشی رو خاموش میکنم !
و کلا غرق میشم ، فکر کنید چقدر موضوع باید جذاب باشه که سه روز قید سر کار رفتن رو بزنم ، و اینطوری خودم رو زندانی کنم :|
و کلا اکوسیستم حیاتم تغییر می کنه ، از اونجایی که تنهام کسی برام غذا درست نمی کنه ، از اونجایی که جذابیت موضوع اونقدر بالاست که اینتراپت گرسنگی توی مغز ازش پایین تره ، معمولا روز ها یا نهار و شام رو یکی میکنم یا صبحانه و نهار رو ، فقط به خوردن بیسکویت و کیک و شیر اکتفا میکنم برای اون یک وعده ها ، که خوب البته مزایایی هم از جمله عدم نگرانی برای کالری مصرف شده.
خیلی کم پیش میآد یک موضوعی این چنین برام جذاب بشه ، که حاظر باشم اینطور قید همه چی رو بزنم ، به نظرم خوبی دنیای آدم های تکنولوژیک همینه که گاهی اینچنین سرخوشی هایی توش پیدا میشه. البته متاسفانه خیلی وقت ها افراد این احساسات را سرکوب می کنند و فراموش !
قبل تر ها این چنین موارد خیلی بیشتر بود یا شاید براشون وقت بیشتری میذاشتم ، حیف ، اینقدر زندگی دچار فراز و نشیب شده که آدم فراموش میکنه علایقش رو ، اصلا زندگی بدون علاقه واقعا چه معنی ای میتونه داشته باشه به جز تداوم بی هوده حیات ؟
اما موضوع در واقع یک چالش بود ، مسابقه ساخت یک دوربین تحت شبکه ! ، شاید چیز مهم مهمی نباشه ، این روزها اینقدر تکنولوژی پیشرفت کرده که شاید سر هم کردن یک دوربین به سادگی سرهم کردن چند ماژول آماده باشه ! ، اما من عادت دارم مسائل رو برای خودم سخت کنم ، و به این شکل تغییر دادم
ساخت یک دوربین تحت شبکه ، بدون استفاده از ماژول های سخت افزاری و نرم افزاری آماده :|
و این طور شد که تمام لایه های TCP/IP و MQTT و کتابخانه های انکدر Jpeg و الگوریتم فشرده سازی هافمن و حتی فایل سیستم FAT را از صفر برنامه نویسی کردم .
همه این کارها شاید به نظر اختراع دوباره چرخ باشد ولی واقعیت این است که اینطور نیست ! این کار باعث درک بهتر سیستم و حتی کشف موانع و نقاط ضعف یک سیستم می شود.
+ تا حالا شده مساله ای در حوزه علایقتون اینقدر براتون مهم بشه که بخواید اینطور بهش بپردازید ؟
اما کلا من هم عادت دارم وقتی میخوام تو کاری غرق بشم اول زمان وبعد ناخوداگاه خورد و خوراک حذف میشه...
*زمان خیلی استرس آوره،یادمه سال کنکور از ۶ ماه مونده به کنکور ساعت اتاقمو برداشتم که وقتی درس میخونم نفهمم کی ساعت گذشته...