۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نگاه متفاوت» ثبت شده است

علی ، اصغر نبود


پس که بود ؟

 علی بود

اصغر ، نه عنوان کوچکی اش

      و نه نشان کودکی اش بود

به او اصغر گفتند 

  چون زمان توقفش در عالم

کوتاه تر از همه کربلاییان بود.




دریافت

۹۵/۰۷/۱۷ ۵ نظر ۵
یک آشنا

ﺭﻳﺎﻛﺎﺭﺍﻥ ﺣﺴﻴﻨﻰ

وقتی که یک هیات شبی 40 هزار پرس غذای نذری می دهد و آن کودک کار گرسنه شب سرد مهر ماه را بین آدم های بی مهر گوشه اتوبان صبح می کند؛ دقیقا یعنی آدم ها ده ها میلیون خرج ریاکاری کرده اند.

یعنی آدم ها از حسین ، بتی ساخته اند و جز آن نمی دانند.


+ دلم پره از ظاهر پرستی آدم ها ، از ریاکاری و حماقت .

۹۵/۰۷/۱۵ ۱۸ نظر ۳
یک آشنا

یک آشنا ، یک ساعت ، قسمت اول

معمولا سعی میکنم متفاوت فکر کنم ، نگاه کنم ، و حتی گاهی عمل کنم !

ساعت یکی از اجسامی است که در موردش دیدگاه های متفاوتی دارم ، مثلا چرا ثانیه ها و دقیقه ها 60 تایی هستن و چرا جهت ساعت گرد باید از راست به چپ باشه و.....

خوب البته گاهی هیچ دلیل منطقیی وجود نداره و صرفا پای تقلید از دیگران در میان است ، برای همین قصد دارم طرحی رو که مدت زیادی هست در موردش فکر کردم رو عملی کنم. و اونم طرحی نیست جز نگاه متفاوت به ساعت. برای شروع از صفر ؛ صفر شروع نمی کنیم و فقط تکنولوژی رو یه مقداری تغییر می دهیم.

قبل از هر چیزی به موتور ساعت نیاز داریم که به سادگی از ساعت فروشی ها قابل تهیه است و قیمتی هم نداره ، 10 هزار تومان ناقابل.

 

موتور ساعت یه موجود مثل عکس بالا هست ، خوب برای شروع کار به یه سری ابزار نیاز داریم

 

 

از جمله پنس (به جاش می تونید از موچین استفاده کنید) اسپاتول (به جاش می تونید از لبه چاقو استفاده کنید) و کاتر قلمی (که میشه از کاتر معمولی استفاده کرد یا تیغ جراحی)

 

برای شروع باید پشت موتور ساعت رو باز کنیم تا بتونیم تغییرات مورد نظرمون رو روش اعمال کنیم. برای باز کردن از اسپاتول استفاده می کنیم ، مراقب باشید موقع باز کردن چرخ دنده ها ممکنه پرت بشن ، پس به آرامی دربش رو باز کنید.

 

 

بعد از باز کردن ، فقط با قسمت محرکه ساعت کار داریم ، پس نیازی نیست که کل موتور رو دمونتاژ کنید.

 

موقع خارج کردن آهنربا از چرخ دنده خیلی مراقب دنده هاش باشید که صدمه نبینه ، اگر صدمه ببینه ، دیگه به درد نمیخوره. برای خارج کردن آهنربا ، اول بدنه چرخ دنده رو با کاتر باز می کنید بعد با فشار کاتر از زیر آهنربا اونو خارج می کنید.

 

 

بعد از برعکس کردن جهت آهنربا نوبت برعکس کردن هسته سیم پیچ میرسه ، هسته رو با آرامی از سیم پیچ خارج کنید و روی محور افقی 180 درجه بچرخانید و دوباره جا بزنید.

 

 

بعد از برعکس کردن هسته برای این که بتوانید درب موتور رو ببندید نیاز هست دو تا از زائده های پلاستیکی رو کوتاه کنید.

 

 

موقع بستن درب پشت موتور ساعت دقت کنید ، تمام چرخ دنده ها در جای صحیح خودشون قرار داشته باشن.

 

خوب مرحله اول از ساخت ساعت منحصر به فرد تمام شد. با این تغییرات ساعت ما این شکل عمل خواهد کرد.

 

 



مدت زمان: 16 ثانیه 

۹۵/۰۷/۰۲ ۱۸ نظر ۲
یک آشنا

هی مرد، زن باش!


در سرزمینی که "زن" به خودی خود ، یک جرم است ...

در سرزمینی که غیرت زندانی است برای "زن" ...

در سرزمینی که حتی عکست بر روی اعلامیه مرگت جرم است!

      اگر خیلی مردی ، 

                     بیا و "زن" باش.


۹۵/۰۶/۱۴ ۱۳ نظر ۴
یک آشنا

روز جهانی ما :)


امروز یعنی 13 اوت یا 22 مرداد ، روز چپ دست ها نام گذاری شده است. پس این روز رو به همه چپ دست های دنیا تبریک میگم . قبلا گفتم که دنیا رو مطابق خواست شما راست دست ها ساختن و همین مساله باعث شده که ما چپ دست ها هر روزه با مشکلات متفاوتی دست و پنجه نرم کنیم و دقیقا دلیل نام گذاری این روز ، انتقاد از این است که تمام ابزار ها و امکانات برای راست دست ها طراحی شده است مثل صندلی های یک دسته ، صندلی راننده در خودرو ،  قوانین راهنمایی رانندگی و ....

با مشکلات ما بیشتر آشنا شوید :




مدت زمان: 3 دقیقه 41 ثانیه 

+ امشب چپ دست ها به خندوانه می روند / از دستش ندید

۹۵/۰۵/۲۲ ۲۱ نظر ۴
یک آشنا

از چشم ها تا فمینیسم...


دقیقا نمیدونم چی میشه که وسط خواندن کتاب چشم هایش اونم توی اوج داستان ، یکهو یاد یکی از دیالوگ های کتاب 1984 می افتم و به این نتیجه میرسم که چه خنده داره جنبش فمینیسم . این که ذهن موجود عجیبی است اصلا شکی درش نیست ، ولی چرا وسط یه داستان جذاب باید اینطور بشه رو نمی فهمم.

حالا این سه تکه به ظاهر مجزا چه ربطی به هم داره ، دقیقا اون جایی از داستان بودم که راوی داستان به فکر تسخیر و تسلیم فرنگیس هست و داره با فکرش رو مرور میکنه ، بعد به یاد جمله ای از کتاب 1984 می افتم که وینستون اسمیت داره با دوستانش که تو اداره فرهنگ هست صحبت میکنه ، دوستش با کلی تفصیل داره توضیح میده که در حال نگارش زبان هستند ، زبانی که مثلا واژه نابرابری {زیاد در مورد نابرابری بودن اون واژه مطمئن نیستم}در آن وجود نداره ، و وقتی که مردم نتونن اونو بیان کنن ، پس مفهموم اونم کم کم از بین میره ، این حرکت زیرکانه حزب برای ساکت کردن مخالفان هست ، آینده ای که هیچ واژه ای برای اعتراض وجود نداشته باشه ، هر واژه که ای که هست فقط برای تملق گفتنه و....

حالا به فمینیسم فکر میکنم و به شعار برابر زن و مرد ، فقط تو تمدن چندهزار ساله پارسی امکان برآورده شدن این آرمان وجود داره ، در فرهنگی که حتی در زبان این برابری رو رعایت کرده ، در فرهنگی که برای اشاره به یک فرد ، جنسیت اون ملاک اجزاء جمله نیست.

در فرهنگی که "او" یک انسان است نه مثل دیگر زبانها که She  و he یک شخص است.


۹۴/۱۲/۰۹ ۱۴ نظر ۷
یک آشنا

Paranormal


همیشه در نظر دیگران یک موجودی نادر بوده ام !
مگر این نیست که هر کدام از ما در نوع خود منحصر به فرد هستیم ؟!

+هر رنگ جماعت نبودن دردسرای خاص خودش رو داره :(
۹۴/۱۲/۰۶ ۱۴ نظر ۵
یک آشنا

شهر تجاوز


فرقی نمی کند ، پوشیده باشی ، یا نه
فرقی نمی کند با دین باشی و یا نه
فرقی نمی کند سر کار باشی یا در باراز
در کوچه باشی یا خیابان ؛
در تاکسی باشی یا مترو ،
وقتی به خانه میرسی ، کم کم حس درد به سراغت می آید ، تازه حس میکنی که زخمی شده ای ، زخمی عمیق و هر روزه که فقط دختر ها ، زن ها ، مادرها آن می فهمند ،
زخمی از جنس نگاه مردان شهر ، پسران شهر ، زخمی از حرف های جوانان شهر ، زخمی از جنس ترمزهای کش دار و جوانان نیکوکار ؛ 

لعنت به این شهر !
۹۴/۱۰/۰۹ ۲۱ نظر ۷
یک آشنا

آلودگی ذهن و هوا


چند روزی است که هوای کلان شهر های ایران از مرز خطرناک هم گذشته اند، که باعث تعطیلی مدارس این کلان شهر ها شده.

تعطیلى مدارس به جاى کارخانه ها نشان از کالایى شدن انسان ها و غلبه جهان کالاها برماست. 

اکثریت قربانى سود اقلیت اند.

۹۴/۱۰/۰۲ ۱۶ نظر ۰
یک آشنا