۱۳۸ مطلب با موضوع «نگاه متفاوت» ثبت شده است

زندگی زنده بودن نیست !

آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند.
باید بتواند چیزی را تغییر بدهد.

۰۲/۰۲/۲۵ ۷ نظر ۵
یک آشنا

بیماری باکلاس!

الان یه جوری شده که داشتن یه بیماری که اسم خارجی خوبی هم داشته باشه و اونقدرام مشهود نباشه کلاس داره.

طرف رفته دکتر میگه کلی تست و اینا گرفته گفته نه خبری اون چیزی که فکر میکنی نیست، میآد میگه نه دکتره نمیدونه من خودم میدونم که اینو دارم!

جالبه برام، آیا امکانش هست ما بیماری و اختلال نامشهود با کلاسمون رو واگذار کنیم و سند بزنیم در ازاء این که فقط نداشته باشیمش ؟

ای کاش میشد.

۰۲/۰۲/۱۶ ۵ نظر ۴
یک آشنا

عجیب ولی واقعی

عجیب نیست واقعا !

 این که ما فقط می تونیم بیرون خودمون رو ببینیم

در حالی که تمام اتفاقات در درونمون رقم میخوره

۰۲/۰۱/۰۹ ۳ نظر ۰
یک آشنا

خردمندیم واقعا !

همه چی داره با سرعت باورنکردی تغییر می‌کنه، این وسط آدمی با خود می اندیشد که موجودی است خردمند و قادر به تحلیل و تشخص خوب از بد، صحیج از ناصحیح!
ولی سخت معتقدم برای خیلی ها این دسته بندی کاری دشوار و سخت است،‌ برای به انحراف کشیدن اعتقاد و تفکر آدمی یا حتی جامعه تلاش زیادی لازم نیست، همین که شروع کنیم به کنار هم چیدن چند گذاره منطقی فکری عقلی شهودی کافی است، از نتیجه شوکه خواهید شد :(

بگذارید مقداری با مثال منظورم رو توضیح بدم، وجود دارند آدم هایی که فکر میکنند زمین تخت است(تئوری زمین تخت)، خیلی هم با دلیل و مدرک اثبات میکنند که زمین صاف است، اتفاقا خیلی هم در این تفکر خودشون افراطی هستند، شما فکر میکنید اونها دارند اشتباه می کنند ؟ خوب شروع کنید دلایل و منطق آنها رو مطالعه و در موردش فکر کنید احتمال زیاد میدم بعد از مطالعه شما هم بهش معتقد شده باشید :)
یا به راجنیشی ها (پیروان اوشو) نگاه کنید و داستان کلاه برداری اشو رو مطالعه کنید(اگر جالبه براتون پادکست چنل بی رو در مورد اوشو گوش کنید.)، بعد با خودتون فکر می‌کنید چطور ممکن است یک نفر قادر باشد این همه آدم را سردرگم کند؟

بله به همین سادگی است
ترسناکه واقعا
۰۲/۰۱/۰۷ ۱ نظر ۰
یک آشنا

تلخ

دردناک‌ ترین چیز آن است که انسان

              «‏حقش» را «‏آرزو» کند...

۰۱/۱۲/۲۱ ۳ نظر ۶
یک آشنا

تجارت زمان !

همیشه با خودم فکر کردم چی میشد اگر روز ها به جای ۲۴ ساعت مثلا ۳۰ یا ۴۸ ساعت بود چقدر بهتر می‌شد، چقدر بهتر به کارهایی که داشتیم میرسیدیم اما واقعیت اینه که اینطور نیست، اما یکی از معجزه‌های پول اینه که ما رو قادر میکنه زمان رو هم بخریم !
بله اشتباه نخوندید، ما میتونیم با پول زمان بیشتری برای کارهایی که مهم تر هستند از نظرمون خریداری کنیم، چه سرمایه ای ارزشمند تر از زمان و چقدر هیجان انگیزه این مساله :)
این روزها بیشتر و بیشتر دارم زمان میخرم، شاید بتونم به اون کارهایی که باید برسم :)

شما چی ؟ شما از اون آدم هایی هستند که زمان می خرید یا از آن آدم هایی که زمان می فروشند ؟
۰۱/۱۰/۲۷ ۸ نظر ۲
یک آشنا

دقیقا سال ۱۹۸۴ است

حریم شخصی ، وقتی بهش فکر میکنم خنده ام میگیره - این که چقدر خود خواسته حریم شخصیمون رو تقدیم سیستم های نظارتی میکنیم. شاید تاحالا بهش فکر نکرده باشید یا براتون مهم نبوده باشه ولی به معنی واقعی کلمه دیگه حریم خصوصی وجود ندارد!

خیلی قشنگ تیکه های پازل رو کنار هم چیدن جوری که اصلا متوجه نشیم دیگه حریم شخصی نداریم. الان دیگه از هر سرویسی بخوای استفاده کنی ازت شماره تلفن میخواد تا اگه یه وقت رمزت رو گم کردی برات ریکاوری کنه! این لطف اصلا هم اختیاری نیست!

تلفن هم یعنی شناسایی یوزر برای وقتی که ... تشخص دادن کار اشتباهی انجام داده و لازمه گوش مالی بشه !‌ 

از سرویس های ایمیل گرفته تا انواع بازی ها و شبکه های اجتماعی و غیر اجتماعی همه و همه باید شما در حد شماره تلفن بشناسن !

چرا راه دور همین بلاگستان بیان شما برو ناشناس ثبت نام کن اگه شد. کی گفته سال ۲۰۲۰ است ؟ الان دقیقا سال ۱۹۸۴ است.

توصیه میکنم کتابش رو بخونید.

۹۸/۱۰/۲۸ ۱۳ نظر ۱۵
یک آشنا

چرا وبلاگ مینویسیم !!


دو سه چهار روزی است بنا به دلایلی قصد داشتم بلاگ رو تخته کنم و عطایش را به لقایش ببخشم و برم پی کار زورمرگی های خودم - خیلی بالا پایین کردم که این کارو بکنم یا نه ؛ مثل میلیون ها میلیون آدم دیگه که اصلا نمیدونن بلاگ چیه و کجاست و فکر میکنن ته اینترنت همین سوشال مدیا است چند تا لایکی که تو اینستا میکنن و 

چندتا عکسی که میذارند و به لطف سانسورچی های محترم ؛ دیدشون از اینترنت به همین اینستاگرام و پیام رسان های داخلی محدود میشه ! 
اما بلاگ هست تا تاثیر بذاره ؛ همونطور که قبلا گذاشته ؛ همونطور که قراره در آینده بذاره ؛ سوالی که قبل از حذف بلاگ از خودم می پرسیدم این بود که چرا بلاگ مینویسم ؟! 
وقتی جوان تر بودم و خجالتی تر ؛ بلاگ مینوشتم برای پیدا کردن دوست ؛ برای جلب نظر کردن ، برای این که نشون بدم چقدر آدم متفاوتی هستم نسبت به اطرافیانم ؛ همونطور که نوجوان های بلاگ نویس این روزها دنبالش هستن؛ آدم اغلب از اتفاقات روزانه اش مینویسه از هر چیزی که دم دستش هست و به فکرش میرسه تا این که کم کم میگذره و دوران نوجوانی سپری میشه، دغدغه های آدم تغییر میکنه دیگه اونقدری دنبال این نیست که دوست جدید پیدا کنه و میخواد سعی کنه دوست هایی رو که داره حفظ کنه ؛ خط فکریش عوض میشه، اتفاقات هرمونی توش می افته و خلاصه زیر و زبر میشه عالم و دنیاش و شروع میکنه از دغدغه های شخصی خودش بنویسه؛ جوری که محوریت بلاگش میشه خودش!
اما همین که این دوره هم سپری بشه آدم دیگه از خود محوری خارج میشه و به جامعه فکر میکنه، به اطرافیانش به بایدها و نباید ها ؛ به فرهنگ و عرف و هر کوفت و زهرمای که آدم ها رو محدود میکنه تا خودشون نباشن، که باعث میشن از زندگی لذت نبرند و به زنده بودن بسنده کنند، اینجاست که سعی میکنند تاثیر گذار باشند؛ اینجاست که سعی میکنند آرمان های مهم تری رو دنبال کنند و دقیقا همینجاست که بلاگ نویسی واقعی نمود پیدا میکنه ؛ یعنی تاثیر گذاری بر افراد و جامعه.
اینجاست که بلاگر به فردیت خودش فکر نمیکنه و براش اهمیتی نداره که چه بلایی قراره سرش بیاد - خیلی از انتقاد های تند و به جون دل و بپذیره و خودش رو اصلاح کنه تا بتونه تاثیر گذار باشه. تاثیری که هم فرهنگ رو اصلاح کنه و هم صدای جامعه ای باشه که شاید تریبونی برای حرف زدن ندارن.

بارها پیش اومده که بخوام ببندم و برم ولی هر دفعه - چیزی باعث شده که بمونم !! 

- شما بلاگ مینویسید چرا که ...
+ جمله بالا رو کاملش کنید لطفا
++ سهم ما از بلاگ ماندن است


۹۸/۰۸/۰۱ ۱۶ نظر ۱۰
یک آشنا

The Bot

حدود دو سال پیش 2017 ؛ یک بات تلگرامی نوشتم که برخی وبلاگ های مورد علاقه ام رو ایندکس می کرد و اگر مطلب جدید منتشر می کردن ؛ مطلب رو برام توی تلگرام می فرستاد ؛ اینطوری صرفه جویی زیادی توی زمانم میشد ؛ گفتم خوب ایده بدی نیست و این بات رو توی بلاگ با دوستان به اشتراک گذاشتم که هرکسی دوست داره ازش استفاده کنه ! اما بر خلاف اونچه انتظار داشتم ؛ دوستان اعتراض کردن که حریم خصوصیشون نقض شده !!! (اگر چیزی رو داریم توی نت منتشر میکنیم ؛ یعنی در معرض دید عموم قرار میدیم و دیگه دغدغه حریم خصوصی در موردش داشتن مقداری غیر منطقی است. باری به هر جهت این شد که ربات رو از کار انداختم :/ تا کسی دغدغه نداشته باشه.
امروز داشتم فکر می کردم که  اگر ربات رو جوری تغییر بدم که خود نویسنده بلاگ فقط بتونه بلاگش رو برای دنبال شدن ثبت کنه ؛ شاید این دغدغه رو برطرف کنه :| و از طرفی این ربات مطالب بلاگ شما رو ذخیره کنه و به عنوان یک منبع بک آپ بشه بهش نگاه کرد (اگر خدایی کرده ناکرده اتفاقی افتاد بک اپ از نوشته هامون داشته باشیم) ! و در ضمن کاربر ها بتونن نظر خودشون رو با استفاده از ربات توی بلاگ شما درج کنن (مقداری ژانگولر بازی)! آها هم بلاگ و هم بلاگفا و .... رو پشتیبانی بکنه ^_^
حالا شما به عنوان یک بلاگر اگر چنین رباتی وجود وجود داشته باشه ؛ بلاگتون رو داخلش ثبت خواهید کرد ؟ ؛ و از ان برای خواندن بلاگ هایی که دوست دارید استفاده خواهید کرد ؟

+ ب.ن : اگر تمایل داشتید میتونید با اشتراک گذاری این مطلب نظر دوستان بلاگر دیگه هم بپرسید ؛ اینطور مطئین تر پیش خواهیم رفت.

۹۸/۰۴/۰۸ ۵۳ نظر ۱۵
یک آشنا

Wake Up



دنیای واقعی ؛ جایی است که دوست نداریم توش زندگی کنیم ! و تمام عمر سعی می‌کنیم ازش فرار کنیم

دنیایی که توش زندگی می‌کنیم تنها یک توهم فانتزی از واقعیتی است که دوست داریم !

#یک_آشنا

#matrix



۹۸/۰۲/۳۱ ۱۱ نظر ۸
یک آشنا