چندتا عکسی که میذارند و به لطف سانسورچی های محترم ؛ دیدشون از اینترنت به همین اینستاگرام و پیام رسان های داخلی محدود میشه !
اما بلاگ هست تا تاثیر بذاره ؛ همونطور که قبلا گذاشته ؛ همونطور که قراره در آینده بذاره ؛ سوالی که قبل از حذف بلاگ از خودم می پرسیدم این بود که چرا بلاگ مینویسم ؟!
وقتی جوان تر بودم و خجالتی تر ؛ بلاگ مینوشتم برای پیدا کردن دوست ؛ برای جلب نظر کردن ، برای این که نشون بدم چقدر آدم متفاوتی هستم نسبت به اطرافیانم ؛ همونطور که نوجوان های بلاگ نویس این روزها دنبالش هستن؛ آدم اغلب از اتفاقات روزانه اش مینویسه از هر چیزی که دم دستش هست و به فکرش میرسه تا این که کم کم میگذره و دوران نوجوانی سپری میشه، دغدغه های آدم تغییر میکنه دیگه اونقدری دنبال این نیست که دوست جدید پیدا کنه و میخواد سعی کنه دوست هایی رو که داره حفظ کنه ؛ خط فکریش عوض میشه، اتفاقات هرمونی توش می افته و خلاصه زیر و زبر میشه عالم و دنیاش و شروع میکنه از دغدغه های شخصی خودش بنویسه؛ جوری که محوریت بلاگش میشه خودش!
اما همین که این دوره هم سپری بشه آدم دیگه از خود محوری خارج میشه و به جامعه فکر میکنه، به اطرافیانش به بایدها و نباید ها ؛ به فرهنگ و عرف و هر کوفت و زهرمای که آدم ها رو محدود میکنه تا خودشون نباشن، که باعث میشن از زندگی لذت نبرند و به زنده بودن بسنده کنند، اینجاست که سعی میکنند تاثیر گذار باشند؛ اینجاست که سعی میکنند آرمان های مهم تری رو دنبال کنند و دقیقا همینجاست که بلاگ نویسی واقعی نمود پیدا میکنه ؛ یعنی تاثیر گذاری بر افراد و جامعه.
اینجاست که بلاگر به فردیت خودش فکر نمیکنه و براش اهمیتی نداره که چه بلایی قراره سرش بیاد - خیلی از انتقاد های تند و به جون دل و بپذیره و خودش رو اصلاح کنه تا بتونه تاثیر گذار باشه. تاثیری که هم فرهنگ رو اصلاح کنه و هم صدای جامعه ای باشه که شاید تریبونی برای حرف زدن ندارن.
بارها پیش اومده که بخوام ببندم و برم ولی هر دفعه - چیزی باعث شده که بمونم !!
- شما بلاگ مینویسید چرا که ...
+ جمله بالا رو کاملش کنید لطفا
++ سهم ما از بلاگ ماندن است
منم یکجورایی اینطوری وارد شدم. اون زمان دوست داشتم منو با نگاه متفاوتی ببینن ولی الان میفهمم متفاوت بودن چه دردی داره! اینکه اصلا تو فامیلت که نهایت هنرشون کلیک راست و کلیک چپه برنامه نویسی یاد بگیری ولی بهت بگن همش داری با کامپیوتر بازی میکنی و اصلا نتونی بهشون توضیح بدی برنامه نویسی چی هست! بنظر من وبلاگ نویسی اینش خوبه. اینکه میتونی آدمی پیدا کنی که هم صحبتت باشه. حرف تازه ای برای گفتن داشته باشه. نمیدونم مشکل اجتماعی دارم یا نه ولی همین حال احوال پرسی های الکی رو اصلا دوست ندارم. احساس میکنم یک چیز اضافس.خوب خودت میبینی دیگه چطوریم چرا میپرسی! خیلی اوقات میشه تا چند دقیقه ای ساکت میمونم و طرف باز میگه: دیگه چخبر؟ :) کلا باز کردن صحبت با کسی اگر موضوع خاصی نتونم پیدا کنم سخته.
خلاصه... خوشحالم هنوز چراغ اینجا روشنه :) هنوز غم رفتن "یک مترسک" از بلاگ بیان آزارم میده. ممنون از اینکه هستین و مینویسین