این روزها هر جا رو میبینی لباس سیاه پوشیدن و دارند برای امام حسین عزاداری نه بهتر بگم تو سر و کله هم می زنند !
میدونید ؛ به نظر من عزاداری کردن و این فعلی که داره حادث میشه تحت عنوان عزاداری فرسنگها فاصله داره ؛ البته این که خود عزاداری کردن رو هم درک نمی کنم ! حالا بعد بیشتر توضیح میدم چرا
پریشب داشتم از جایی رد میشدم هیئتی رو دیدم که مداح محترم به هزار شیوه و زحمت سعی می کرد مردم رو به گریه واداره ! اصولا ملاک مداح خوب بودن و بیشتر پول به جیب زدن (البته هنوزم انسان های نجیبی هستن که امام حسین رو با پول عوض نمی کنند) درصد آدم هایی است که توی مجلس گریه کرده و هر غش هم صد امتیاز و ده سکه دارد !
همین نگان دون باعث شده که راه رو اشتباه بریم ؛ اشتباه نکنید ؛ عزاداری برای امام حسین رو کاری پسندیده میدونم ولی واقعا منظورم عزاداری است نه فعل جاری که به عنوان عزاداری باب شده !
چه میشد اگر ملاک مداح خوب بودن ؛ به فکر فرو بردن مردم بود ، این که هدف امام چه بوده ؛ چرا جان خود و همراهان خود را برای آن هدف بزرگ قربانی کرده اند ؟!
چه میشد اگر به جای حس حس و گوپس گوپس و کوبیدن چاقو و قمه به فرق سر فکر کردن و هدف والای امام حسین را به آدم ها یاد آوری میشد ؟!
آخه یک طبل ورداشتند به چه بزرگی، پنجره های خانه داره میلرزه
دیگه عزاداری به این چیز ها نیاز نداره
البته مسائلی بدتر از این هم هست که همه می دانیم و نیاز به گفتن نیست