Suicide با خودکشی در اغلب ادیان و فرهنگ ها ، عملی است ناپسند و موستوجب عقوبت. اما ، آیا واقعا همیشه خودکشی تا این اندازه عملی است ناپسند و یا نه ، مواردی وجود دارد که خودکشی موجب ستایش بوده است.
مطابق تعاریف ارائه شده ، خودکشی یا در واقع خودکشی موفق عملی است که به موجب آن فرد جان خود را به صورت خود خواسته می ستاند. به گفته ویکی پدیا اغلب خودکشی ها به دلیل یاس و ناامیدی صورت میگیرد خوب به نظرم همیشه اینطور نیست ، گاهی افزاد به دلایل والایی دست به خودکشی می زنند.
بعد از خوندن نمایشنامه "بلاخره این زندگی مال کیه ؟ " اثر برایان کلارک و تماشای فیلم "The Sea Inside" ، در خصوص خودکشی مقداری عمیق تر اندیشیم ، در اغلب جوامع اختلال شخصیت یا انواع بیماری روانی یا مشکلات احساسی و یا اقتصادی را دلیل بر خودکشی می دانند ، ولی آیا واقعا این گونه است ؟
در ژاپن خودکشی به شکل سپوکو یا هاراکیری امری است شرافتمندانه ، یا در قبایل اسکیمو خودکشی افراد مسن ، امری است شجاعانه ، یا امروزه در اکثر کشور های غربی ، خودکشی غیرقانونی نیست ، اما در کشور های اسلامی خودکشی جرم به حساب می آید. یعنی اگر اقدام به خودکشی کردی و به هر دلیلی زنده موندی باید بری دادگاه و زندانی بشی !
اما همیشه اینطور نیست ، در ادیان مختلف همیشه استثنا هایی وجود داشته خودکشی عملی ستودنی به حساب بیاد ، مثلا یهودیان ماسادا خودکشی گروهی یا دسته جمعی می کرده اند ، یا در مسیحیت خودکشی در بیزانس طبق فرمان یوستینیانوس گناه در نظر گرفته نمی شد. یا در همین ایران ، در دوره جنگ تحمیلی ؛ عده ای از رزمندگان با بر کف نهادن جان خود و پریدن بر روی مین در میدان مین ، دست به خودکشی مقدسی می زدند که انها را به درجه والای شهادت می رساند و....
بگذریم ، مساله ای که ذهنم رو درگیر کرده خوب بودن یا نبودن خودکشی از منظر قانون و دین نیست ، پس بگذارید از منظری دیگر به این مساله نگاه کنیم .
حتما واژه هومرگ یا اوتانازی را شنیده اید ، در این نوع خودکشی ، فرد قادر به ستاندن جان خود نیست و به کمک دیگران برای این کار محتاج است !
دستان نمایشنامه "بلاخره این زندگی مال کیه ؟" و فیلم دریای دورن خیلی به هم شباهت دارند ، هردو داستان بیماری را نقل میکنند که قطع نخاع شده و از پزشک معالج خود یا دادگاه درخواست اجازه هومرگ را دارد، ولی با مخالفت مستقیم مواجه می شود.
این سوال در ذهن تداعی می شود که واقعا چرا نباید اجازه تصمیم گیری در خصوص زندگی خود را داشته باشیم ، آیا زنده نگاه داشتن فردی علرغم میل باطی اون ظلم به شمار نمی آبد ؟ اگر عزت نفس و استقلال یک فرد را از او بگیرید و محکومش کنید به زندگی ، آیا عملی انسانی انجام داده اید ؟
مهم ترین مساله به نظرم در این مقوله حق انتخاب است ، ما باید برای افراد حق انتخاب قائل باشیم و به انتخاب آنها احترام بگذاریم ، این عملی است انسانی ؛ اگر فردی در صحت عقل تصمیم بگیره که به زندگی خودش پایان بده به هر دلیل قابل قبول یا غیر قابل قبول آیا با استفاده از هر روش و ابزاری مجاز به مداخله در تصمیم آن فرد خواهیم بود ؟
در برخی کشورهای غربی هومرگ قانونی قلمداد می شود و پزشکان کمک می کنند تا بیماران در صورت خواست خود به زندگی پر از درد و رنج خود پایان دهند ، از منظر اسلامی درد و رنج باعث آمرزش گناهان می شود و هرچه فرد رنج بیشتری بکشد گناهان بیشتری از او آمرزیده میشود :|
+ فکر میکنم همونقدر که یک فرد در جامعه حق زنده بودن و زندگی کردن داره که همون قدر هم حق داره که بخواد به زندگی خودش خاتمه بده.
کسی که طاعون داره و قراره با احتمال ٨٧ درصد به فجیع ترین شکل چندروز دیگه بمیره یا فرد سرطانی ای که هیچ کار نمیشه واسش کرد و قراره با درد و رنج و عذاب چندروز آخرشو بگذرونه، تو این موارد باید باید حتما آپشن پایان زندگی بهشون داده بشه. اینا کسایی بودن که بالاخره، چه میخواستن چه نمیخواستن، مرگ پیش رو داشتن.
حالا یکی هست که از نظر فیزیکی یه توانایی رو از دست داده، قطع نخاع شده یا کور. (که گویا سوال شما در رابطه با این دسته بود.) یا یه "بیماری روحی" عذاب آور داره مثل اسکیزوفرنی. یه سریاشون ممکنه اراده اش رو داشته باشن که به این زندگی ادامه بدن و یه سری نه. اطرافیان میخوان به فکر خودشون کمکشون کنن و از وسایطی چون زمان، روان شناس، دارو، احتمال اندک بازیابی سلامتی و غیره استفاده کنن تا طرف رو قانع کنن به زندگیش ادامه بده. پس از گذشت زمان، که طرف خوب به شرایطش عادت کرد -یا نکرد- دوراندیشانه تر نگاه می کنه و میتونه تصمیم بگیره که میخواد ادامه بده یا نه و اگه، انتخابش پایان عمرشه، خوب، اگه واقعا همه چی رو درنظر گرفته، چرا باید مجبورش کنیم تو قفسش زندونی بمونه؟
مشکلات روحی روانی ولی فرق دارن. فرد بعد یه شکست عشقی، از دست دادن عزیز یا افسردگی مسلما به خودکشی فکر میکنه. مشکل اینه که معمولا با زمان خوب میشه و جامعه، قانون یا اطرافیا با دست گیری از استدلال، آمار و تجربه میدونن اگه همین فرد ده سال دیگه بتونه تصمیم بگیره خوشحال میشه که خودکشی نکرده.
خودکشی حق یه انسانه. منتها همون طور که یه مادر نمیذاره بچش هرکاری رو که خواست بکنه چون بعدا بهش ضربه زده میشه، مسئولین و اطرافیان خودکشی رو ممنوع اعلام کردن که خیلی وقتا طرف نمیدونه واقعا مرگ چیزیه که میخواد یا فقط دوری از رنج. مشکل اینه که توی همه موارد اینجوری نیست؛ بعضی وقتا طرف واقعا داره عذاب میکشه و تنها راهش مرگه. چون قانون عمومیه و به قشر های اندک کاری نداره این گروه به مشکل میخورن.-مثل خیلی از قانون های دیگه ی کشور-