این که چرا کشوری مثل ایران جزء کشور های جهان سوم دسته بندی میشه خودش بحث طولانیی هست که از ادامه اون از عهده من خارج هستش و این که نظر زیاد متفاوتی از کارشناسانی که نظرشون رو مطالعه کردم نمی تونم بدم ، از طرفی هم به جنبه های اقتصادی اون هم کاری ندارم ، هرچند که در اوضاع اخیر چنان فشار اقتصادی به خانوار ها وارد کرده که خودش میتونه موضوع یک پست به تنهایی باشه.
اما مساله ای که میخوام ازش حرف بزنم ، دقیقا تجربه خودم هست که به سادگی حداقل برای خودم ثابت کرد چرا ایران جهان سوم هست ، تجربه اول برمیگرده به حدود 6 ماهه پیش ، یعنی اوایل سال ، وقتی که برای یک شرکت نفتی خارجی پروژه ای رو در خصوص موقعیت یابی انجام می دادم. این شرکت خارجی بر حسب اتفاق یه شرکت خیلی معروف تشریف دارن که کلی شعبه در سرتا سر جهان هم دارن ولی خوب فقط یک شرکت هستن. گذشته بر استاندار های سختگیرانه غیرقابل چشم پوشی که مثلا اگر راننده ماشین حفاری در حال موبایل حرف زدن بازی کردن یا هرچیز دیگه ای دیده میشد ، بدون هیچ گذشتی اخراج میشد ، نمونش اتفاق افتاد ، راننده ای با 29 سال سابقه کار ، بخاطر تجاوز از سرعت مجاز تعریف شده شرکت که 70 تا بود در جاده که سقف سرعت 120 تا بود اخراج شد. بدون ای که بگن طرف یک سال دیگه تا بازنشستگی داره و هزار جور دل سوزیی که ما برای توجیه کار اشتباه افراد بکنیم. از مسئولش پرسیدم حیف نبود ، بنده خدا با این همه سابقه فقط برای تجاوز سرعت اونم 5 کیلومتر در ساعت اخراج کردی ؟
جواب جالبی داد ، گفت قانون قانونه ! ، جمله ای که اینجا هیچ معنی خاصی نمیتونه داشته باشه.
از طرفی یه اختلاف تظری توی نحوه اجرای پروژه بین من و کارفرما وجود داشت ، یک مساله تکنیکالی و فنی ، باز رفتار مدیر فرانسوی برام خیلی جالب توجه بود. در انتهای یک جلسه پر بحث گفت " من یک سری خواست مدیریتی دارم که سیستم شما باید بتونه انجام بده ، هر طور که خودتون میدونید انجامش بدید. ". یعنی دقیقا مثل تو فیلما.
حالا این تجربه کاری رو میذارم کنار دوتا تجربه دیگه ، ولی تجربه کار برای کارفرمای داخلی.
تجربه اول :
یکی از شرکت های تولید و پخش شیر پاستوریزه پاکتی ، که قرار بود ما راننده های متخلف رو شناسایی کنیم ، متخلف به معنی این که راننده هایی که برای کمتر شده هزینه سوخت یخچال رو روشن نمی کنن . بعد از اجرایی شدن پروژه و برطرف کردن خطاهای انسانی که خودش خیلی جالب بود (مثلا راننده ها سنسور ها رو درون آب یخ میذاشتن و قالب یخ و .....) یه درخواست از شرکت مذکور داشتیم که اگر امکان داره دمای ثبت شده توسط سیستم شده با مثلا n درجه کاهش دما به سرور فلان جا ارسال بشه. چون بازرسی دارن ، چون ممکنه به خاطر روشن نکردن یخچال ماشین ها جریمه بشن ، چون جون ملت مهم نیست، چون راننده خانواده داره و نمیشه اخراجش کرد.
از اون پس دلم نمیخواد شیر پاکتی استفاده کنم ، چون اصلا معلوم نیست تو چه دمایی بوده. اینجاست که قانون قانون نیست.
تجربه دوم:
این بار پای یک پروژه ملی در میان است ، پای یک سیستم بزرگ ، و کارفرماهایی در ابعاد کشوری ، سیستم تعریف شده توسط کارفرما دارای باگ های فاحش است که توسط یک فرد عادی که سیستم را از بیرون مشاهده میکند قابل شناسایی است. بعد از مطالعه کامل سیستم و پروتکل های موجود و مربوط آن ، سعی در ایفای نقش مثبتی داشتیم که داکیومنتی حاوی ایرادات و خطاهای احتمالی به کارفرما تسلیم شد. جواب کارفرما جالب است " سیستم همانی است که ما تفسیر کرده ایم و اگر می خواهید با آن پیش بروید اگر نه از پروژه خارج شوید".
خوب کارفرمای عزیز شما که دید فنی ندارید ، چطور متوجه می شوید که سیستم شما چقدر ابتدایی است ، چقدر معرفی آن به عنوان پروژه ملی باعث خنده می شود.
و این چنین است که جهان سوم هستیم شاید هم چهارم.
+ داشتم فکر میکردم که ما برای اون شرکت حمل شیر اون درخواست رو انجام ندادیم ، زدنمون کنار ، آیا باقیه هم اونقدر وجدان دارن که انجام ندن ؟
خواهرم چند روز پیش داشت از یکی از مامورهای گمرگ این جا میگفت که داشته در مورد این که اکثریت روغن های توی بازار تقلبی هستن توضیح میداده؛ گویای خودش هم مامور ثبت اقلام گمرکی بوده.
برام این سوال پیش اومد که چرا این ادم در حد خودش اطلاع رسانی نکرده؟نکته ی جالب اینجاست که میگفتن خب نمی تونسته بگه بی کار میشده ،اون که وظیفه اش نیست ، خودش هم زن و بچه داره و ...
و هیچ کس فکر نمیکنه این ادم اگه بلایی سر کسی بیاد چقدر مقصره.
دکتر شریعتی یه متن جالب داره که یه قسمتش به طعنه میگه : بزرگ ترین دشمن ادمی فهم اوست پس تا میتوانی نفهم باش.
همه ی ادمها انگار دارن از همین قاعده استفاده میکنن ؛ گندهای بقیه رو میبینن اما از ترس سکوت میکنن.
نتیجه اش این میشه که با کمال تاسف باید بگم : ایران ایران ایران ؛ ایران کردن ویران.
خیلی طولانی شد.شرمنده.
یاعلی