چرا یه عده با خوشحالی مردم مشکل دارن! چرا نگران بچه ای نیستن که گرسنه و تو سرما میخوابه ، چرا نگران هزار درد دیگه نیستن و خونشون به جوش نمی آد، چرا واقعا
منافع یه بخشی از ماجراست. کسی که جوری بزرگ شده که این عقاید، به عنوان عقاید تغییرناپذیر زندگیاش بوده و بهشون ایمان قوی داره، کسی که شادی رو تجربه نکرده و همیشه سرکوب شده، بقیه رو هم سرکوب میکنه و ایمانش نمیذاره که حرف بقیه رو گوش بده
۳۱ شهریور ۹۶، ۱۰:۴۹
پاسخ:
بله درسته !
نوع نگرش افراد به مساله خیلی مهمه ، ای کاش کسایی که مسئول هستند این نوع نگاه رو نداشته باشند.
چون اینجوری بزرگ شدن، چون خودشون هم از خوشحالی محروم بودن و دوست ندارن بقیه هم خوشحال باشن چون از غم دیگران سود میبرن چون ایمانی قوی دارن و اون ایمان نمیذاره که از خودشون سوال بپرسن، نمیذاره با خودشون تنها باشن.
بعضی ها وجدانشون رو از برق کشیدن، وجدانشون خاموشه، کار نمی کنه، در نتیجه هر چیزی که به نفعشونه و سود مادی براشون داره می بینن. ادامه نمی دم چون می دونم به "یه آشنا" بگی <ف> می ره <فرحزاد> و بر می گرده.
چون همه مشکلات زیر سر اون حجمِ چوبی که بهش میگن ساز و چهار تا دونه نُت و دو تا دستی که به هم میخوره و اون چند تا تار موییه که باد نوازشش میکنه :| معادلهاش خیلی ساده است، نه؟ :|
سلام سوال خوبی بود ... برای اینکه آنها همیشه دیدگاهشان نسبت به زندگی خوب نیست و بدل هستن و از زندگی دیگران حسادت می ورزن فکر میکنن دیگرون جاشون رو تنگ کردن در صورتی که خودشون عرضه ندارن جای خودشون رو پیدا کنن !
کسی که جوری بزرگ شده که این عقاید، به عنوان عقاید تغییرناپذیر زندگیاش بوده و بهشون ایمان قوی داره، کسی که شادی رو تجربه نکرده و همیشه سرکوب شده، بقیه رو هم سرکوب میکنه و ایمانش نمیذاره که حرف بقیه رو گوش بده