البته از اول اینطوری ساکت نبودیما یه جاهایی حرف زدیم زدن دهن مهنمونو سرویس کردن. نه که حرف بد زده باشیمااا باب میلشون نبوده.اینه که این سکوت بهمون تحمیل شد
جالب اینجاست که بیشتر همین خانم هایی که به داعش میپیوندن تحصیل کرده و "خارجی" هستن. یعنی واقعا بعیده... چی با خودشون فکر میکنن آخه. وقتی میگم از ماست که بر ماست؛ همینه دقیقا.
۱۲ خرداد ۹۵، ۲۱:۵۴
پاسخ:
حماقت همین است دیگر ، فکر نمیکنم تعریف دقیقتری بشه براش پیدا کرد.
سکوت بره ای؟ ما هنوز تو مملکت خودمون به رسمیت شناخته نمیشیم هنوز آقایون تو ادارات نمیتونن قبول کنن یه خانوم پستی بالاتر از اونها داشته باشه! هنوز خانوم ها در حد نماینده مجلس شدن نیستند! هنوز هستن خانم هایی تو ایران که شناسنامه ندارند! هنوز هستن خانم هایی که خرج خونه رو میکشن از شوهر و خواهر شوهرها کتک میخورند، پدر ها حق رو به داماد میدن، مجبورن برن خونه برادر و خب هیچی هم از خودشون ندارن! هنوز هستن آقایونی که دست بزن دارند وقتی خانومشون ازشون میپرسه اون کی بود صیغه اش کردی؟. هم خانوم و هم آقا تحصیل کرده اند. خب الان خیلی هامون میدونیم و میگیم اما چه کاری از دستمون برمیاد؟ جز حرص خوردن و آه کشیدن و نفرین کردن!
۹ خرداد ۹۵، ۲۲:۰۳
پاسخ:
همین طور فکر کردن کافیست ، خودش بزرگترین کاره
به عکس زن های اسیر داعش نگاه کن ، چی می بینی ؟!
اون زن با لباس سفید ، چرا باید بشکن بزنه ! ، مگه خودش زن نیست !
یعنی اینقدر براش سخته خودش رو جای اونا تصور کنه ! ، چقدر فاصله داره آیا :(
نیازی نبود که بگم این پستت رو تو بخشِ پیوندهای روزانه ام گذاشتم که یعنی بنظرم ارزش خوندن داره و موافقم. ولی نیاز بود که بگم کامنتِ من رو در این ادرس بخون. http://saieh.blog.ir/1395/02/04/سی-ام-عنوان-ندارد احساس میکنم اینجا هم کاربرد داره کامنت.
۹ خرداد ۹۵، ۲۱:۵۶
پاسخ:
متشکر
بله درست می فرمایید ، اما انتظار داشتم که یکی بیاد و بزنه زیر همه چی ، انگار همه موافق بودن پس ، اگرم مخالف بودن ، چیزی نگفتن و رفتن :/
البته سکوت من، سکوت عافیت طلبی نبود (که به دفعات ثابت کردم بیمغزتر از این حرفام) منتها از بس یه چیزایی تکرار شده زبون ما مو درآورده و همون مو هم سفید شده :|
۹ خرداد ۹۵، ۲۱:۵۱
پاسخ:
آره واقعا ، ولی اینقدر میگم که یکی گوش کنه ، حتی اگر مجبور شم موها رو گیس کنم !
متاسفانه من خانم هایی رو میبینم که به شدت مردسالارن. همچین عجیب هم نیست این مسئله که کسی نظری نداشته. وقتی که خودمون برای خودمون ارزش قائل نمیشیم و حتی در بعضی از موارد این نا حقی ها رو اینطور توجیه میکنیم که: "مرده. حق داره. به غرورش بر میخوره" یا غیره. منکه کلا در زمینه ها و مشکلات اجتماعی و انسانی؛ هیچ امیدی به این دنیا ندارم. هیچ.
۹ خرداد ۹۵، ۲۱:۵۰
پاسخ:
دقیقا ، منم خیلی ها رو مشناسم که اینطورین و هیچ درک درستی نمی تونم داشته باشم :|
نا امید نباش ، حرکت باید از جایی شروع بشه ، خیلی از اون زمانی که نوار کاست ها رو میشکستن ، نگذشته !
باید تلاش کرد ، باید دنیا رو عوض کرد.
نمونش ، همون زنه که لباس سفید پوشیده ، تو عکس اسیران داعش ، چرا اینقدر خوشحاله که بشکن میزنه !
سخت نگیر رفیق خاصیت دنیای وب نویسیه انگار بری میان نری نمیان! و البته احتمالا مثل من یه روزم بفهمی اگر روزی هم باشه که عده ای دائم بیانو بهت بگن چقدر قشنگ مینویسی و شب وبتو نخونن نمیخوابن!! همش حرفه و کافیه بری اصلا کسی نمیفهمه رفتی .کلا زود آدم میفهمه اینجا یا باید برای خودت بنویسی یا بود و نبودت کلا فرقی نداره
۹ خرداد ۹۵، ۲۱:۲۱
پاسخ:
البته ، توقعی ندارم ، میدونم وب اینچنین است ، ولی گاهی ....