چند وقت میشد ، که احساس می کردم زیر فشار کاری و استرس ناشی از آن ، دوام نمی آورم ، گاهی به سرم میزد ، همه کارها رو ول کنم ، خیلی زود رنج و پرخاش گر شده بودم؛ تمام زندگی برام ختم میشد به کار و کار ؛ بی هیچ انگیزه ای !
احساس خستگی ، بی رمقی ، بی هدفی و گیجی خاصی که در خودم حس میکردم ، راندمانم رو به شدت کاهش داده بود و کم کم داشتم احساس بی خاصیتی میکردم ، یک سقوط وحشتناک به ناکجا آباد. میدونستم چیزی باید تغییر کنه ، چیزی حتما سرجاش نیست ، اما چی ؟ ، و کشف کردم دیوانگی ! ، یک دیوانگی کم داشتم ، هیجان ، خروج از روزمرگی ! و نجات خودم . اقدام ااولم از دسترس خارج کردن گوشی بود و خاموش کردنش ، بی نت ، تنها در دل اتفاقات.
اولین محرک قوی ، یعنی دنت ، اونم شکلاتیش ^_^
خوب ، به هر حال هرکسی به یه چیزی علاقه داره دیگه ، حالا من به دنت ، البته نه همیشه ، شاید بعد از 6 ماه داشتم دوباره دنت می خوردم :)) ، اونم نه یکی دوتا :/ ، ولی حالا خودمونیم ولی حس کردم خیلی آبکی تر شده ، 6 ماهه پیش یا قبل تر انگار خیلی غلیظ تر بود ، نمیدونم شاید اشتباه میکنم !
بعد از اون پیاده روی ، توی یه پارک ، بی کلاه و دستکش و پالتو ، تا از سرما یخ کنم ، ولی واقعا چقدر پاییز ها و زمستون ها پارک ها خلوت میشن ، البته خوش به حال من بود ، دیوونه بازیم گل کرد و تو اون سرما ، دلم بستنی خواست ، از نوع یخی ، شاه توت ، امروز باید روز من باشه :) ، جاتون خالی ، با وجود هوای سرد حسابی چسبید ، از نگاه مردم میشد فهمید که فکر میکنن ، دیونه شدم ، بذار هرچی دلشون میخواد فکر کنن ، امروز باید روز من باشه. موقع قدم زدن ، با یه کیوسک تبلیغاتی روبرو شدم که پوستر رو از روش کنده بودند و جای چسب مونده بود ، همون موقع هنرم گل کرد و حاصلش شد عکس زیر
البته میدونید که سردم بوده و نشد کاملش کنم ، عبا و دو تا پاش هم پیداست اگر دقت کنید تازه کلی هم عجله داره ، داره تند و تند قدم بر میداره ، البته میشد بهتر بشه ولی خوب سردی هوا و بی دستکش و پالتو بودن منم به قضیه اضافه کنید ، می بینید که کلی هم خوب کشیدم :)
بعد از حسابی پیاده روی توی پارک ؛ کم کم احساس سرما و سر درد بهم غلبه کرد و باعث شد که دلم بخواد یه غذایی بخورم ، که نتیجش رفتن به یه رستوران بود ، رستورانی که به خوبی میشد مدرنیته رو در مقابل سنت دید ، البته سنت پیروز شده بود :)
با این که میخواسته از تکتولوژی روز دنیا استفاده کنه و قیمت ها رو به صورت دیجیتالی به نمایش بذاره و احتمالا روز به روز آپدیت کنه ، ولی دست آخر کاغذ پرینت کرده و چسبانده روشون :/
در آخرم با یه حس خوب و گلودرد برگشتم خونه :))
حدود 3 هفته زمان برد تا کامل بشه ، الهام از نقاشی لئونید افرمو ، هرچند میدونم زیاد خوب نشده و اگر بخواید با مثلا آثار افرمو هم مقایسه کنید ، خیلی تفاوت هست ، مخصوصا تو ترکیب رنگی ، به هر حال من یه آماتور هستم تو این زمینه این جزء نخستین تلاش هام هست.
قرار بود این نقاشی رو هدیه بدم ، به یه دوست خوب ، اما به دلایلی نشد {یعنی خودش نخواست} ، شاید دلایلش رو درک کنم :(
به هر حال این شد که به دیوار اتاق خودم کوبیده شد :|