اصولا مفهوم ایمان خیلی مفهوم پیچیده است و درک نحوه کارکرد آن کار ساده ای نیست ! ولی باور دارم واقعا ایمان خطر ناک است ! ایمان داشتن به یک مقوله یعنی فکر کردن و سوال پرسیدن در خصوص آن مقوله را کنار بگذاریم و فقط باور داشته باشیم ! خیلی ساده بخوام مفهوم حرفم رو برسونم باید بگم که :
شما نمی توانید با کسی که ایمان دارد با کشتن شما به بهشت میرود ، منطقی بحث کنید !
آیا سرچشمه های داعش ، نازی ، و... ایمان نبوده است ؟
شما چه فکر می کنید ؟
چند وقته سخت مغزم درگیر فکر کردن به یک مساله اجتماعی است ، شاید شخصی ، و با وجود تفکر بسیار در این خصوص هیچ نتیجه ای قابل جمع بندیی به دست نیامده ، در پست قصد دارم افکارم رو بنویسم شاید که نتیجه ای برای آن پیدا کنم ، هیچ قابل باور نیست که مساله ای تا این اندازه نسبی باشد. مساله مذگور بحث خودکشی شرافت مندانه یا به عبارتی اوتانازی است . نمیدونم ترکیب فارسی معادلی که ساختم چقدر تضاد موجود در این بحث رو منتقل میکنه ، خودکشی و شرافت.
بذارید قبل از هرچیزی به توضیح ویکی در خصوص این عبارت بپردازیم : کسانی که در شرایط این نوع از مرگ قرار دارند بیشتر بیماران لاعلاج هستند و یا کسانیکه از یک بیماری شدید روحی (افسردگی اساسی و...) رنج میبرند و با رضایت خود، از افرادی مثل پزشکان معالج یا پرستاران یا افراد خانواده خود، بخواهند که به آنها در مردن کمک و یاری کنند.
در واقع می توان گفت شخصی که ادامه زندگی برایش دردناک شده باشد و غیر قابل تحمل و هیچ راه حلی برای کاهش درد و رنجش وجود نداشته باشد ، برای رهایی از این عذاب جسمی و روحی ، از اطرافیان خود درخواست اوتانازی یا هومرگ می کند ، سوال اصلی اینجا مطرح می شود که آیا اجابت کردن این درخواست کار صحیحی است یا نه.
پر واضح است ، فردی که درخواست هومرگ دارد ، خود قادر نخواهد بود که به زندگی پر از درد و رنج خود خاتمه دهد و برای این کار نیاز به کمک اطرافیان دارد. مساله هومرگ از ابعاد مختلفی قابل بررسی است ، دین ، تمام ادیان ابراهیمی معتقدند که درد و رنج باعث تزکیه نفس انسان می شود و انسان باید در مقابل آن به صبر و بردباری بپردازد. بنابراین دین موضع قطعی خود را در این خصوص اعلام داشته است. حالا بماند که خود پاپ ژان پل دوم ، چرا درخواست اتانازی نمود. انسان تا در موقعیتی قرار نگیرد ، هیچ آگاهی از دشوار بودن آن ندارد.
با مشخص شدن موضع دیدن ، موضع تمام دولت های دینی مشخص می شود ، اما در دولت های غیر دینی ، بحث اتانازی میتواند یه مساله قانونی شود ؟ ، یعنی قانون این چنین اجازه ای به افراد بدهد ؟ ، به صراحت نمی توان جواب این پرسش را داد چرا که با قانونی شدن اتانازی ، راه های سوء استفاده بسیاری باز خواهد شد ، همانطور که در خلال جنگ جهانی دوم آلمان نازی ، عملیات T4 را برای حذف معمولین ذهنی یا قطع عضو شروع کرد. پس باید شرایط انقدر سخت گیرانه و دقیق باشند که مانع از چنین سوء استفاده هایی شوند.
اما همچنان سوال اول به قوت خود باقی است ، از منظر انسانی ، و احترام به خواست فرد ، اجابت کردن چنین درخواستی کاری صحیح می باشد ؟
آیا خواست یک فرد در خصوص خودش اینقدر قابل احترام هست که بتوان آن را اجابت کرد ؟، هومرگ مساله ای است که خود فرد برای مرگش تصمیم گرفته است ، آیا باید به خواست شخص احترام بگذاریم ؟، یا باید فکر کنیم تصمیمی است که از سر ناچاری و رنج گرفته شده است و فاقد خواست واقعی فرد است.
وقتی فردی بیماری لاعلاجی دارد و علم پزشکی با دانش روز نمی تواند هیچ کمکی به بهبود فرد بکند ، و فرد هر روز زندگی نباتی را تجربه کند ، به گونه ای که قادر به انجام شخصی ترین امور خود نباشد و خود را سربار جامعه و خانواده و اطرافیان بداند و بخواد این رنج جسمی که نه روحی را خاتمه دهد ، تنها راه پیش پا اتانازی است. ایا می توان گفت که فرد تصمیم درستی گرفته است و باید به خواست او احترام گذاشت ؟
از طرفی اگر در هومرگ فرد به او یاری رساندیم و در سال های بعد ، علاج بیماری کشف شد ، احساس گناه نخواهیم کرد ؟
از منظر فلسفی و انسانی این مساله بسیار چالش بر انگیز است و به نظر من هیچ جواب قطعی و درستی نمی توان به آن داد و همچنان مساله ای است نسبی!!
+ خولیا به چیزی گویند که مانع تصرف نداشته باشد ، این افکار پریشان میتوانند ذهن شما رو برای مدتی نا آسوده کنند و شما را وادار به فکر ، پس مانع آن نشوید.