برای بار اول که این کتاب را با ترجمه محمد اسماعیل زاده خواندم ، حدود 6 سال پیش بود ، بار دوم که خواندم با ترجمه شریف لنکرانی که خواندم ، 6 روز پیش بود ، بعد از تمام شدن کتاب به شدت عقاید خود را نزدیک به شنیز دلقک کتاب می پندارم ، و به سختی با او همزاد پنداری میکنم ، هاینریش بل نویسنده آلمانی این کتاب را در سال 1963 نوشت که موفق به کسب نوبل ادبی 1972 شد. در یک بعد کتاب عقاید یک دلقک روایتگر داستان عاشقانه ای تراژدیک است که به جرات می توان گفت یکی از قوی ترین داستان های عشقی ادبیات جدید است که دو انسان فقط به این جهت ناکام می شوند که یکی بیش از دیگری به سنت وابسته است.

اما از نگاه دیگر تفکرات و عقاید شنیز دلقک در خصوص سنت مطرح است ، که با سوالات و موقعیت هایی که ایجاد می شود ذهن خواننده را به چالشی فلسفی سوق می دهد ، آنچه بیش از پیش توجه من را جلب کرد ، همین چالش های فلسفی است.

تمام اصول و عقایدی که در سنت ملزم به پیروی از آنها شده ایم برای رستگاری و تعالی انسان است ، اما چه شده است که این اصول باعث ناکامی عشقی ، دو طرفه می شوند ، عشقی که خود نمودی از کامیابی و رستگاری است ، آیا پیروی از این اصول که به بیراهه کشیده شده است و موجب انحراف می شود جایز است ، آیا رستگاری با چنین اصولی ممکن است ، آیا برای جلوه کردن انسانیت ، باید به این اصول پایند باشیم ؟

عقاید یک دلقک کتابی است که شما را در خصوص رفتار انسانی راهنمایی خواهد کرد ، انسانیت برای نمود نیاز به هیچ دین و مذهبی ندارد ، دین هایی که فتوای یک مفتی ، آیت لله یا پاپ با ..... می توان آنها را دستخوش تغییر کند و تغییر دهد.

عقاید یک دلقک در نگاهی دیگر ، جامعه آلمان بعد از هیتلر را نشانه رفته و تاثیر جنگ بر خانواده ها و بسیاری موارد دیگر از جمله تفکر ضد نژادپرستی شکل گرفته که فقط نژاد را مختص رنگ پوست و مذهب افراد جامعه می داند می پردازد.

هانس یک کافر است ، اما اطرافیان وی از جامعه کاتولیک و پروتستان هستند ، هانس در مراسم های مذهبی هر دو دسته شرکت می کند گرچه عقایدی متفاوت از هر دو دسته دارد ، در هنر دلقکی موفق است اما باز مورد تایید گروه های سیاسی نیست ، که نشان دهنده در دست گرفتن قدرت توسط تفکرات مذهبی است.


بریده هایی از کتاب


وقتی آدم‌های پولدار چیزی به کسی هدیه می‌کنند، همیشه یک جایش می‌لنگد.


آدم های پولدار خیلی بیشتر از آدم های فقیر هدیه (خیرات) می گیرند.


یک وسیلۀ درمان موقتی وجود دارد، آن اَلکُل است، و یک وسیلۀ درمان قطعی و همیشگی می‌تواند وجود داشته باشد، و آن ماری است. ماری مرا ترک کرده است. دلقکی که به مِی‌خوارگی بیُفتد زودتر از یک شیروانی‌ساز مست سقوط می‌کند.


به اعتقاد من عصر ما فقط شایسته‌ی یک لقب و نام است. “عصر فحشا”. مردم ما به تدریج خود را به فرهنگ فاحشه‌ها عادت می‌دهند.


- تصور این که شما تا کجا درباره این موضوع تفکر کرده اید ، برایم شگفت آور است.

فریاد زدم : شگفت آور! شما بهتر بود از عمل سگ های بی فکری که زنانشان را ملک قانونی خودشان میدانند شگفت زده می شدید.


برای پاپ توضیح خواهم داد که زندگی زناشویی من با ماری در حقیقت به خاطر ثبت رسمی ازدواج از هم پاشید و از او استدعا خواهم کرد که مرا موجودی عکس هنری هشتم بداند؛ او چند همسر و مومن بود ، من تک همسر و لا مذهب.


وقتی تصورش را میکنم که چیزی مانند وظایف زناشویی وجود دارد، دچار وحشت می شوم ، چون وقتی این "کار" از طرف دولت و کلیسا با قرارداد به عنوان وظیفه برای زن تعیین شده باشد، باید روابط زناشویی را چیزی نظیر همان دانست . آدم که نمی تواند مهربانی را وظیفه کسی قرار دهد.


- شنیز مسخرگی نکنید به شما نمی آید.

من به هیچ رو چیزی را مسخره نمی کنم ، این قدرت را دارم که به چیزی که نمی توانم درک کنم احترام بگذارم ، من فقط میگویم عرضه کردن مریم باکره به دختر جوانی که نمی خواهد به دیر برود اشتباه وحشتناک است.

من حتی در این باره زمانی سخنرانی کرده ام.

.......

- گوش میدهم و تعجب میکنم ، شنیز کارتان دارد به خشونت می کشد.

ای داد ، عالی جناب عملی که منجر به تولید یک بچه می شود ، عملی تقریبا خشونت آمیز است ولی اگر دلتان می خواهد می توانیم درباره لک لک ها صحبت کنیم. آنچه درباره این عمل خشن گفته می شود چه از روی منبر و چه بالای کرسی درس ، تقریبا حقه بازی است، شما در ته قلبتان این عمل را به عنوان کثافت کاری در زندگی زناشویی تحمل می کنید و جنبه جسمی آن را از آنچه غیر از آن در این عمل وجود دارد تفکیک می کنید.ولی به خصوص همین آنچه غیر ان در این عمل وجود دارد بغرنج است ، و حتی زن شوهرداری که دیگر به اجبار مردش را تحمل می کند ، تنها جسم نیست ، و گاو مستی که پیش یک فاحشه می رود او هم فقط جسم نیست و حتی آن زن فاحشه هم نمی تواند فقط جسم باشد.


+ توصیه میکنم این کتاب را بخوانید.