برای این که آزادیمان فرار نکند ، آن را در قفس نگاه میدارم.
همه فکر میکنیم انسان های آزادی هستم و برای خودت آزادی عمل زیادی رو متصور هستم ، اما هر روز اتفاقاتی می افته که علاوه بر تاسف انگیز بودن نشون میده که چقدر در تصور آزادی اشتباه می کنیم؛ هیچدام از ما اونقدر که خودمون رو آزاد می دونیم واقعا آزاد نیستیم و آزادی رو فقط در چهار چوب قفس ساختگی که دورش کشیدم باور دارم .
گاهی این قفس رو به اختیار و گاهی به جبر زمانه و ... ، ساخته ایم.
این روز ها باز بحث آزار جنسی یکی از مجری های شبکه پرس تی وی توسط مدیر مربوطه خیلی داغه ، نمیدونم چقدر واقعیت داره این مساله ، اما چیزی که واضحه اینه که شاید این یک نمونه از موارد باشه ، چه بسا موارد زیادی که حتی مطرح هم نشدن ، حتی رسیدگی نشدن .
نمیخوام مثل همه بگم آزار جنسی فلان و بهمان و .... ، همه خوب میدونن چقدر شنیع و پستِ این عمل، دیگران به اندازه کافی از شنیع بودن این عمل گفتن ؛ میخام بگم چقدر این قفس خیالی که بر روی آزادی خود کشیده ایم کوچک و کوچک تر شده که قربانیان آزار جنسی ، خشونت و.... حتی برای گرفتن حق خود احساس آزادی نمی کنند.
حصار هایی مثل آبرو ، حرف مردم ، باور ناپذیری ، نیاز مادی ، نیاز عاطفی و.... باعث شده که از حقوق خود در خیلی از مسائل کوتاه بیاییم و حتی کار به جایی برسه که خیلی از چیزا رو حق خودمون ندونیم.
تنها به این جمله اکتفا میکنم : تا چیزی رو حق خودمان ندانیم ، دیگران آن را حق ما نمی دانند.
+ جملات قرمز اثر خودمان می باشد باقیه اثر هم نیز :).
+ واقعا این دست خبر ها متاثر کننده هستن.
+ به امید روزی که آزادی خود را در قفس نگاه نداریم.