هرچند با 6 روز تاخیر ، ولی سال 1396 و زنده ماندن از حادثه 1395 را به تک تک شما دوستان عزیزم تبریک میگم و براتون بهترین آرزو ها را دارم. تا دو سه روز قبل کلا دار دنیای مجازی رو وداع گفته بودم و خودم بودم و کتاب و تفکرات خولیا ای ام.
چقدر عجیب است وقتی که آدم از دنیای مجازی دل بکند مخصوصا تلگرام لعنتی ، چقدر وقت مفید خواهد داشت ، برای مطالعه ، برای زندگی ، البته 4 روز اول عید را به کلی قید کار را زده بودم و در کنار خانواده کتاب می خواندیم . یک شب مشعوف از سرخوشی ناشی از وقت زیاد و مطالعه به سرم زد که کلا اکانت تلگرام را پاک کنم ، حذف کنم ، نابود کنم ، اما با کمی آینده نگری تصمیم ختم شد به پاک کردن تلگرام از روی گوشی.
بگذریم ، بلاخره کتاب خواندن در حجم زیاد و غلظت بابا تفکراتی را در ذهنم جای داده که باز هیچ جوابی برایشان پیدا نمیکنم ، یکی از این تفکرات در خصوص زیبایی است ، سوالی که این روزها بیشتر و بیشتر درگیرم میکنه مخصوصا با مشاهده چهره افراد ، درست مثل عکس بالا ،
زیبایی به چه قیمت ؟
به قیمت سرطان ، به قیمت آسیب های روحی ، به قیمت تحمل حرف های بی سر و ته ، به قیمت پذیرفتن این که خود واقعی ما زیبا نیست ، شاید آقایون کمتر با این مساله مواجه بوده باشند ، ولی یک خانم به خوبی منظور حرف ها و کلماتم رو درک میکنه ، چقدر از شنیدن این حرف کلافه و خسته شده اید که پس چی شد ، یک ساعته داری آماده میشی ! ، خوب واقعا آیا این که هستیم نا زیباست ؟ ، پس اگر نیست ، چکار می کنیم ؟ ، زیبا تر می شویم ؟
به جرات میتوانم بگویم بالای 70 درصد ما از خود واقعی ما راضی نیستیم فقط به دلیل القاع هایی که به شما شده ، به دلیل تلقین هایی که خواسته و ناخواسته صورت گرفته است.
سوالی که قصد دارم شما رو به چالش بکشه اینه که فرض کنید بین زیبایی ، جذابیت و هوش ، شعور رابطه ای عکس وجود داره و حالت 50/50 هم وجود نداره همیشه باید یک کفه سنگین تر باشه ، دوست داشتید که کفه ترازو به کدوم سمت میرفت حتی اگر شده 51/49 ، شاید برای آقایون خیلی جواب راحت به نظر برسه ولی برای خانم ها همه چیز فرق میکنه.
خود من به هیچ جوابی نرسیدم ، تقریبا مطمئم هستم شما هم به جواب صادقانه ای نخواهید رسید ، عقل یک چیز میگه و تلقینیات چیز دیگه ای ، فقط با خودتون صادق باشید ، زن های جذاب ، به دلیل زیبایی جذاب ترند یا به دلیل هوش سرشار ؟
چند وقته سخت مغزم درگیر فکر کردن به یک مساله اجتماعی است ، شاید شخصی ، و با وجود تفکر بسیار در این خصوص هیچ نتیجه ای قابل جمع بندیی به دست نیامده ، در پست قصد دارم افکارم رو بنویسم شاید که نتیجه ای برای آن پیدا کنم ، هیچ قابل باور نیست که مساله ای تا این اندازه نسبی باشد. مساله مذگور بحث خودکشی شرافت مندانه یا به عبارتی اوتانازی است . نمیدونم ترکیب فارسی معادلی که ساختم چقدر تضاد موجود در این بحث رو منتقل میکنه ، خودکشی و شرافت.
بذارید قبل از هرچیزی به توضیح ویکی در خصوص این عبارت بپردازیم : کسانی که در شرایط این نوع از مرگ قرار دارند بیشتر بیماران لاعلاج هستند و یا کسانیکه از یک بیماری شدید روحی (افسردگی اساسی و...) رنج میبرند و با رضایت خود، از افرادی مثل پزشکان معالج یا پرستاران یا افراد خانواده خود، بخواهند که به آنها در مردن کمک و یاری کنند.
در واقع می توان گفت شخصی که ادامه زندگی برایش دردناک شده باشد و غیر قابل تحمل و هیچ راه حلی برای کاهش درد و رنجش وجود نداشته باشد ، برای رهایی از این عذاب جسمی و روحی ، از اطرافیان خود درخواست اوتانازی یا هومرگ می کند ، سوال اصلی اینجا مطرح می شود که آیا اجابت کردن این درخواست کار صحیحی است یا نه.
پر واضح است ، فردی که درخواست هومرگ دارد ، خود قادر نخواهد بود که به زندگی پر از درد و رنج خود خاتمه دهد و برای این کار نیاز به کمک اطرافیان دارد. مساله هومرگ از ابعاد مختلفی قابل بررسی است ، دین ، تمام ادیان ابراهیمی معتقدند که درد و رنج باعث تزکیه نفس انسان می شود و انسان باید در مقابل آن به صبر و بردباری بپردازد. بنابراین دین موضع قطعی خود را در این خصوص اعلام داشته است. حالا بماند که خود پاپ ژان پل دوم ، چرا درخواست اتانازی نمود. انسان تا در موقعیتی قرار نگیرد ، هیچ آگاهی از دشوار بودن آن ندارد.
با مشخص شدن موضع دیدن ، موضع تمام دولت های دینی مشخص می شود ، اما در دولت های غیر دینی ، بحث اتانازی میتواند یه مساله قانونی شود ؟ ، یعنی قانون این چنین اجازه ای به افراد بدهد ؟ ، به صراحت نمی توان جواب این پرسش را داد چرا که با قانونی شدن اتانازی ، راه های سوء استفاده بسیاری باز خواهد شد ، همانطور که در خلال جنگ جهانی دوم آلمان نازی ، عملیات T4 را برای حذف معمولین ذهنی یا قطع عضو شروع کرد. پس باید شرایط انقدر سخت گیرانه و دقیق باشند که مانع از چنین سوء استفاده هایی شوند.
اما همچنان سوال اول به قوت خود باقی است ، از منظر انسانی ، و احترام به خواست فرد ، اجابت کردن چنین درخواستی کاری صحیح می باشد ؟
آیا خواست یک فرد در خصوص خودش اینقدر قابل احترام هست که بتوان آن را اجابت کرد ؟، هومرگ مساله ای است که خود فرد برای مرگش تصمیم گرفته است ، آیا باید به خواست شخص احترام بگذاریم ؟، یا باید فکر کنیم تصمیمی است که از سر ناچاری و رنج گرفته شده است و فاقد خواست واقعی فرد است.
وقتی فردی بیماری لاعلاجی دارد و علم پزشکی با دانش روز نمی تواند هیچ کمکی به بهبود فرد بکند ، و فرد هر روز زندگی نباتی را تجربه کند ، به گونه ای که قادر به انجام شخصی ترین امور خود نباشد و خود را سربار جامعه و خانواده و اطرافیان بداند و بخواد این رنج جسمی که نه روحی را خاتمه دهد ، تنها راه پیش پا اتانازی است. ایا می توان گفت که فرد تصمیم درستی گرفته است و باید به خواست او احترام گذاشت ؟
از طرفی اگر در هومرگ فرد به او یاری رساندیم و در سال های بعد ، علاج بیماری کشف شد ، احساس گناه نخواهیم کرد ؟
از منظر فلسفی و انسانی این مساله بسیار چالش بر انگیز است و به نظر من هیچ جواب قطعی و درستی نمی توان به آن داد و همچنان مساله ای است نسبی!!
+ خولیا به چیزی گویند که مانع تصرف نداشته باشد ، این افکار پریشان میتوانند ذهن شما رو برای مدتی نا آسوده کنند و شما را وادار به فکر ، پس مانع آن نشوید.