وب خانه من ، یک پیشنهاد خیلی خوب داده که من اسمش رو میذارم عاشقانه های کوچک ، البته خودش میگه "سه تا چیز که خیلی دوستش داریم" .

قراره که بین چیزامون (تعبیر خود فاطمه جان چیز هست ولی من برداشت میکنم وسایلمون) سه تا رو که خیلی دوست داریم جدا کنیم ، اولش خیلی ساده به نظر می آد ولی وقتی پای انتخاب فقط سه تا مطرح میشه ، خوب خیلی انتخاب سخت میشه ؛ من خیلی چیزا هست دوستشون داشته باشم و نمیتونم اصلا اصلا یکیشون رو بی خیال بشم ، مثل باران ، مثل بوی نم خاک بعد از اولین قطرات باران ، یا یک بعد از ظهر پاییزی تو پارک با صدای کلاغ ، برای همینه که میگم تعبیر "چیز" خیلی کار رو پیچیده میکند ، برای همین تمرکز می کنم روی وسایل ، ولی بازم سخته ، آخه وسایل کار یه سریا رو دوست دارم ، تفریح یه سریا رو لباسا یه سری ها رو ، ولی خوب چاره ای نیست ، باید فقط 3 تا رو انتخاب کنم ، به طوری که اگر همه وسایلم رو از دست دادم :( ، باز از داشتن این سه تا خوشحال باشم :) ، بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم ، اخر این سه تا به ترتیب اولویت انتخاب کردم:


Black Dragon 

اگه اتفاقی که منجر به بلک دراگون رو نخوندید میتونید از اینجا بخونید. از اونجایی که به صورت صد درصد بلک دراگون اون چیزی بود که میخواستم ، حتی قید خیلی چیزا رو برای داشتنش زدم ، خیلی دوستش دارم .


خرموشی

خرموشی ، در واقع یک عروسک خرگوشه که خیلی خوشکل نیست ، ولی خیلی نوستالوژی و عشقه :)) ، با نگاه کردن بهش پر میشم از حس های خوب و نوستالوژی های گرمسیری ، دقیقا قابل وصف نیست ، ولی مثل نوازش های نسیم بهاری لابلای موها می مونه ^_^


شاعران مرده


اصولا کتاب رو خیلی دوست دارم ، ولی این که کتاب یه چیز دیگه اس ، برمیگرده به حدود 10 سال پیش ، میتونم بگم این کتاب و جان کتینگ باعث شد که بلاگ نویسی رو شروع کنم ، حالا بماند که خود این کتاب هم یک هدیه دوست داشتنی از طرف یک دوست عزیز هست .