۰۶
اسفند
حدود 6 سالشه ، بچه مدیر عامله ، مادرشم روان شناسه ، تازه از کانادا برگشتن
+
یکی از همکارا شکلاتش رو که تو یخچال شرکت گذاشته بود ، اشتباهی خورده بود. حالا میخواست سر به سرش بذاره.
- یک آشنا رو می بینی
+ بله
- شکلاتت که تو یخچال بود رو برداشت خورد.
با دقت به من نگاه می کنه و میگه :
+ فکر نمیکنم !، ایشون خیلی متشخص هستند؛
دستش رو به سمتم دراز میکنه و میگه "از آشنایی با شما خیلی خوشبختم !"
^_^
+ بچه که هیچی ، اگر خود همکارم همچین خبری رو شنیده بود ، به سمتم حمله ور شده بود.