هرگز از مرگ نهراسیدهاماگرچه دستانش از ابتذال شکنندهتر بود.هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینیستکه مزدِ گورکن از بهای آزادیِ آدمی افزون باشد.
احمد شاملو
+ اینجا پرچم های سفید را نیز پشت میله ها می گذارند
مرا دیگر گونه خدایی می بایست
شایسته آفرینه ئی که نواله ناگزیر را گردن کج نمی کند